داستانی کوتاه در مورد اعتماد به نفس
داستانی کوتاه درباره اعتماد به نفس مدیرعامل مدیرعاملی وجود داشت. که عمیقاً در بدهی بود. و نمیتوانست هیچ راهی برای خروج از آن بیاید. طلبکاران او را محاصره کرده بودند. تأمین کنندگان درخواست پرداخت داشتند. او بر روی نیمکت پارک نشسته بود در حالی که سرش را در دستش گرفته بود. و نگران از […]