ده اشتباه رایج در مدیریت زمان

مدیریت زمان

۱۰ اشتباه رایج مدیریت زمان

اشتباه اول: رعایت نکردن لیست کارهایی که باید انجام شوند

آیا تا به حال این حس را داشته اید. که بابت فراموش کردن انجام قسمت هایی مهم از کارتان ناراحت شوید؟ اگر جواب مثبت است احتمالا از لیست “انجام کارها” برای حفظ اولویت ها و کارهای مهم استفاده نکرده اید.( یا اگر لیست را تهیه کرده اید به نحو موثری از آن استفاده نکرده اید )

ترفند استفاده از لیست “انجام کارها” به طور موثری بر پایه اولویت بندی کارهایتان قرار دارد. تعداد زیادی از افراد از سیستم کدبندی A-F استفاده می کنند. ( A برای موارد با اولویت بالا و F برای اولویت های پایین تر ) یا اینکه می توانید. با استفاده از اعداد یا حروف A تا D آن را ساده تر کنید.

اگر پروژه های بزرگی در لیست دارید. به آنها دقت کنید ممکن است که مبهم و بی اثر در لیست وارد شوند. عدم تفکیک به جزئیات و خاص بودن موارد از یکدیگر ممکن است که باعث شود. مراحل کلیدی را از دست بدهید یا از آنها طفره بروید. بنابراین مطمئن شوید. که کارها یا پروژه های بزرگ را به مراحل عملی تر و خاص تر تقسیم کردید. تا کارهای مهم از چشم شما جا نیافتند.

اشتباه دوم: تعیین نکردن اهداف شخصی

آیا می دانید که در ۶ ماه آینده دوست دارید کجا باشید؟ در رابطه با سال آینده همین زمان چطور؟ یا حتی از الان در ۱۰ سال آینده؟ اگر جوابتان خیر است، همین الان فرصتی است. تا بعضی از اهداف شخصی تان را تعیین کنید.

تعیین کردن اهداف شخصی برای مدیریت خوب زمان شما اساسی است. زیرا اهداف برای شما یک مقصد و چشم اندازی را ایجاد می کند . تا به سمت جلو حرکت کنید. زمانی که بدانید به کجا در حال حرکت هستید. می توانید اولویت ها، زمان و منابع را برای رسیدن به آن مدیریت کنید. اهداف به شما کمک می کنند که تصمیم بگیرید چه چیزی ارزش زمان گذاشتن دارد و چه چیزی فقط یک عامل بازدارنده و مانع است.

اشتباه سوم: اولویت بندی نکردن

گاهی اوقات کار سختی است که بدانیم چگونه اولویت بندی کنیم. مخصوصا زمانی که با سیلی از وظایف ظاهرا ضروری و اساسی روبرو باشید. با این حال اگر می خواهید. زمانتان را بهتر مدیریت کنید. یادگیری اینکه چگونه به طور موثری  اولویت بندی کنید ضروری است. یک ابزاری که به شما در اولویت بندی به طور موثر کمک خواهد کرد. استفاده از ماتریس اهمیت و فوریت است. اولویت با کارهایی است که هم اهمیت دارند. هم فوری هستند و به همین شکل کارهای دیگر در اولویتهای دیگر قرار می گیرند. اگر تفاوت ها را بدانید. زمانتان را در طول روز خیلی بهتر مدیریت خواهید کرد.

اشتباه چهارم: عدم مدیریت موانع و عوامل حواس پرتی

آیا می دانید. که ما ۲ ساعت از روز مان را به دلیل موانع و عوامل حواس پرتی از دست می دهیم؟ فکر کنید که چقدر می توانستید در آن زمان های از دست رفته کار انجام دهید.

اگر شما می خواهید کنترل روزتان را در دست بگیرید . و کارها را بهتر انجام دهید، ضروری است که بدانید چگونه موانع را کم کنید. و وقفه ها را به طور موثر مدیریت کنید. برای مثال، زمانی که نیاز به تمرکز دارید صفحه های مربوط به  چت را ببندید و به دیگران بگویید تا بدانند حواس شما را پرت نکنند. شما همچنین باید یاد بگیرید که حتی اگر با موانع و حواس پرتی ها مواجه شدید چگونه تمرکزتان را بالاتر ببرید و توسعه دهید.

اشتباه پنجم: طفره رفتن و به تاخیر انداختن

تعلل و مسامحه زمانی اتفاق می افتد. که شما کارهایی را که الان باید روی آنها تمرکز کنید به عقب بیاندازید. هنگامی که تعلل می کنید. از اینکه کار را شروع نکرده اید احساس گناه می کنید. می ترسید از اینکه کار را انجام دهید و در نهایت درگیر به موقع انجام ندادن کارها می شوید.

اگر تعلل و مسامحه در زندگی شما یک مشکل است پس این استراتژی را فرا بگیرید که باید تعلل و مسامحه را شکست دهید.

به عنوان مثال، یک استراتژی مفید این است که به خودتان بگویید. که فقط این پروژه را در ۱۰ دقیقه شروع خواهم کرد. اغلب افرادی که تعلل می کنند احساس می کنن.د که باید کارها را از اول تا آخر کامل کنند و این انتظار بالا باعث می شود که آنها احساس شکست و ناراحتی و نگرانی کنند. به جای آن تمرکز کنید بر روی اختصاص دادن این زمان کوتاه برای شروع.

ممکن است استفاده از یک برنامه اجرایی و عملی را مفید ببینید. این به شما کمک می کند که پروژه های بزرگ را به مراحل قابل مدیریت تبدیل کنید در نتیجه می بینید که می توان همه کارها را به سادگی انجام داد. این کار به شما کمک می کند که در آغاز یک پروژه احساس شکست و ناراحتی نکنید.

۱۰ اشتباه رایج مدیریت زمان

اشتباه  ششم: قبول بیش از اندازه کارها

آیا شما شخصی هستید که نه گفتن به دیگران برای شما سخت است؟ اگر این چنین است پس احتمالا شما پروژه های زیادی و کارهای زیادی برای انجام دادن دارید. این می تواند شما را به سمت عملکردی ضعیف بکشاند و استرس و روحیه بدی داشته باشید. ممکن است مدیریت شما به سبک جزء به جزء باشد : کسی که بر کنترل و انجام همه کارها توسط خودش پافشاری
می کند نمی تواند بر کار دیگران که آیا درست انجام می دهند یا خیر اعتماد کنند. (این می تواند برای هر کسی، نه تنها مدیران یک مشکل باشد)

قبول بیش از حد کارها استفاده خوبی از زمان شما نیست و این باعث می شود که شما به ایجاد بی نظمی و شتاب زدگی در انجام کارها معروف شوید. برای توقف این موضوع، هنر زیرکانه بله گفتن به اشخاص و نه گفتن به کارها را بیاموزید. این مهارت کمک
می کند که شما خودی نشان دهید در حالی که احساس خوبی هم در گروه به وجود آوردید.

اشتباه هفتم: شور و هیجان برای انجام کار بیشتر

بعضی افراد به دلیل اینکه سرشان خیلی شلوغ است به عجله می افتند. رسیدن به ضرب العجل ها با فاصله کم و به سختی، ایمیل های نا تمام، فایل های فراوان روی میز که نیاز به توجه دارند و……چه حجم آدرنالینی در شما!!!! ایجاد می کند.

مشکل این است که “اعتیاد به مشغول بودن” به ندرت به مفهوم موثر بودن است و باعث ایجاد استرس می شود. به جای آن سعی کنید که به میزان کمتری کار بردارید و بیاموزید که زمانتان را بهتر مدیریت کنید.

اشتباه هشتم : چند بعدی بودن کارها و انجام چند کار با هم

لیندا برای اینکه بتواند حجم کاری زیادی را که دارد انجام دهد، در طول زمانی که با مشتریانش صحبت می کند ایمیل می نویسد. اگر چه لیندا فکر می کند که به خوبی از زمانش استفاده می کند اما حقیقت این است که وقتی چند کار را با هم انجام می دهید ۲۰ تا ۴۰ درصد زمان بیشتری برای انجام کلیه کارها صرف می شود. ولی نتیجه این کار او این است که هر دو را خوب انجام نداده است. ایمیلش پر از اشکال است و مشتریانش از او بابت عدم تمرکز نا امید هستند.

بنابراین بهترین راه حل این است که از چند کار را با هم انجام دادن صرف نظر کنید و به جای آن تمرکز کنید روی انجام یک کار در یک زمان. با این روش، شما کار را با کیفیت بالاتری انجام خواهید داد.

اشتباه نهم: استراحت نکردن

این خیلی خوب است که شما فکر کنید می توانید ۸-۱۰ ساعت متوالی کار کنید مخصوصا زمانی که در حال انجام کار برای یک ضرب العجل هستید. اما این برای هر کسی امکان پذیر نیست که بدون اینکه به مغزش استراحت بدهد و شارژ مجدد شود با تمرکز کار کند و کار با کیفیت ارائه دهد. بنابراین استراحت را اتلاف وقت به حساب نیاورید چرا که ارزش دارد و شما را قدر می سازد که به صورت خلاقانه فکر کنید و به طور موثر تری کار کنید.

اگر برای شما متوقف کردن کار سخت می باشد پس برای خودتان یک وقت استراحت در نظر بگیرید و یا ساعت را جهت یادآوری کوک کنید. یک پیاده روی کوتاه بروید، یک فنجان قهوه میل کنید یا اینکه فقط پشت میزتان بنشینید و آرامش داشته باشید. تلاش کنید که هر یک ساعت یا هر ۲ ساعت یک بار ۵ دقیقه استراحت داشته باشید و مطمئن باشید که به خودتان برای ناهار زمان مناسبی را اختصاص داده باشید چرا که اگر گرسنه باشید کارتان کیفیت بالایی نخواهد داشت.

اشتباه دهم: زمانبندی بی اثر وظایف

آیا شما فردی هستید که در صبح ها انرژی زیادی دارید؟ یا اینکه میزان انرژی شما هنگام غروب آفتاب در عصر افزایش پیدا
می کند. همه ما ریتم های متفاوتی داریم. و بدین معنی است که هر کدام از ما در ساعت های متفاوتی از روز احساس می کنیم. که مفید تر و سرشار از انرژی هستیم. شما می توانید با استفاده از جدول زمانبندی، انجام کارهای مهمتر را به زمان هایی از روز که مفید تر هستید موکول کنید. و کارهایی را که به انرژی کمتری نیاز دارند. (مثل تماس های تلفنی و چک کردن ایمیل ها) به زمان های دیگر بیاندازید. با این کار از زمانتان بهترین استفاده را می کنید.

در صورت نیاز به آگاهی از توانمندیهای خود در مدیریت زمان می توانید از تست مدیریت زمان شرکت Inscape استفاده فرمایید.

برای کسب اطلاعات بیشتر لطفا با این گروه تماس حاصل فرمایید.

 

مدیریت رفتار فرزندان

برخی از نکات مهم در مدیریت رفتار فرزندانتان

 

۱٫   بر نکات مثبت تاکید کنید و فرزندتان را به ‌خاطر بهتر شدنش تشویق کنید. بر رفتاری که شما می خواهید توجه بیشتری کنید، نه به رفتاری که شما و او را به چالش می کشد. در مورد رفتارش اظهار نظر کنید: ” آرش، آفرین تو زودتر اتاقت را مرتب کردی!” لبخند زدن، در آغوش گرفتن، لمس دستها، به هم فشردن (به آرامی و به طور طبیعی) همه تاثیر دارند. آنها را مشاهده کنید و آنها را ستایش کنید.

خود را بیازمایید: چند روز در این هفته فرزند خود را ستایش کرده اید؟

۲٫   اطمینان حاصل کنید که فرزند شما می داند چه رفتاری”درست” است، نه اینکه فقط بداند رفتار “اشتباه” چیست. بنشینید و توضیح دهید که چرا یک رفتار خاص برای آنها و برای شما ایجاد مشکل می‌کند. در حل یک مشکل و برای راه های جایگزین رفتاری از خودش سوال بپرسید. برای مثال، “آرش چرا جلوی درپشتی جای خوبی برای پارک دوچرخه نیست؟” ممکن است فرزند شما هرگز به این مورد فکر نکرده باشد. هنگامی که فرزند شما رفتار اشتباهی دارد قبل از بیان آنچه که از آنها در اصلاح رفتارشان می خواهید، با صدایی آرام و شفاف توضیح دهید که چه کاری انجام داده‌اند و اینکه چرا کارشان غیر قابل قبول است.

 خود را بیازمایید: آخرین زمانی که فرزند شما بدرفتاری کرده، آیا توانسته اید توضیح دهید که چرا این رفتارش مشکل داشته است؟

۳٫   قوانین روشنی ایجاد کنید اما تنها در مورد چیزهای با ارزشی که در مورد آنها نگرانید. اتاق کثیف ناراحت کننده است اما زندگی را تهدید نمی کند تا زمانی که باکتری ها شروع به رشد در آن مکان کنند در عوض ورود به خلوتگاه درونی خواهر ۱۴ ساله اش بدون ضربه زدن به در اتاقش کار خطرناک تر و اشتباه تری است. بنابراین تصمیم بگیرید که در مورد سه رفتاری که نمی توانید آنها را تحمل کنید، بچه ها را بنشانید و مجموعه ای از قوانین را تنظیم کنید که بیانگر بایدهای رفتاری‌شان باشد. بحث و مجادله نکنید. شما بزرگتر از آنها هستید و تنظیم قوانین درست بخشی از شرح وظیفه شماست: “همه در خانه ما با کلمات خوب با یکدیگر سخن می گویند بدون هیچ تحقیر و توهینی”، “فقط بزرگترها تلویزیون را روشن می‌کنند”، “غذا  را پس از باز کردن کیف مدرسه و قراردادنش در اتاق می‌آوریم.”

خود را بیازمایید: آیا فرزندتان می‌تواند سه قانون اصلی در خانه‌ را بگوید؟

۴٫   رفتار خوب را برای فرزندتان آسان کنید و چند انتخاب به او بدهید: ” می توانی تکالیفت را حالا، یا ۱۰ دقیقه ی دیگر پس از دیدن کارتون انجام دهی” مطمئن شوید که هرکس در خانواده همانطور که انتظار می‌رود به قوانین پایبند است. قوانین باید عادلانه باشند. از اینکه فرزندن‌تان را در گوشه ای گیر بیاندازید اجتناب کنید. سعی کنید به صورت انعطاف پذیر و با پیدا کردن راه حل هایی که در اطرافتان هستند، مشکلات را حل کنید.

خود را بیازمایید: آخرین باری که از فرزندتان خواستید تا کاری را انجام دهد، آیا به او حق ‌انتخاب‌ دادید؟

۵٫   از بحث اجتناب کنید. شما مالک خانه هستید. شما ماشین را می‌رانید. شما قوانین را تنظیم می‌کنید. وارد شدن به بحث و جدل تنها مسئله را تشدید می کند. آن نوع رفتاری را که می خواهید در فرزندتان ببینید در خودتان شکل دهید. آرام بمانید، قوی و باثبات صحبت کنید. مجددا قوانین را بیان کنید. اگر جیغ زدند سکوت کنید و برای مدت کوتاهی در اطراف راه بروید. این قانون اساسی را تنظیم کنید: فرزند شما حق بیان نظراتش را دارد اما نه با جیغ‌کشیدن.

خود را بیازمایید: آخرین باری که شما در خانه داد زدید چه زمانی بود؟

 

۶٫   به سرعت و به طور مستقل عمل کنید. زمانی که به خانه می آیید برای انجام کاری او را تهدید نکنید. هنگامی که شخصی به خانه
می آید عملکردش را تهدید نکنید. مستقیما با خودش مسئله را حل و فصل کنید. اطمینان حاصل کنید که قوانین شما در قلمرو شما اعمال می شود و اجازه دهید قوانین دیگر در خانواده های دیگر اجرا شود. کودکان قادر به تعامل با دو محل با قوانین متفاوت هستند. آنها خود را با قوانین مدرسه، تیم های ورزشی و خانه مادر بزرگ تطبیق می‌دهند. آنها نمی توانند با دو محل با هیچ قانونی سر و کار داشته باشند. به فرزندتان نشان دهید که شما یک تیم بزرگ هستید و خودتان می‌توانید مسائل‌تان را حل و فصل کنید.

خود را بیازمایید: آیا شما تا به حال از جمله ی “صبر کن تا وقتی که …. به خانه بیاید” استفاده کرده اید؟

۷٫   اجازه دهید فرزند شما عواقب رفتارش را تجربه کند. در سن خاصی، فرزند شما آماده رویارویی با دنیای واقعی است. در حال حاضر کار  شما کمتر محافظت کردن از آنها و کمک بیشتر به آنها برای درک واقعیت های خشن است. مثلا کودکانی که خیلی کج خلقی می‌کنند، به وضوح قادر به حضور در جشن تولدها نیستند. بگذارید آنها به جشن تولد بروند آنگاه آنها خودشان این موضوع را درک خواهند کرد. اگر وسیله ای را از خواهر یا برادرشان گرفتند و آن را شکستند می توان با پول تو جیبی هفتگیشان یا از پول آنها برای خرید شکلات، چیپس و یا بستنی هایشان خسارت را بازپرداخت کرد تا با عواقب کارشان از این طریق آشنا شوند. در این حالت آنها را نجات داده اید.

خود را بیازمایید: آخرین باری که فرزندتان را با انجام کاری در درک عواقب رفتارش کمک کرده اید چه زمانی بوده است؟

۸٫   از لیستها استفاده کنید. پس از بیست سال رفتن به سوپرمارکت، پدر و مادر ها هنوز هم در هر زمان از لیستها استفاده میکنند! یادآوری کارهایی که فرزندتان باید هر روز صبح انجام دهد، ممکن است زمان زیادی ببرد. لیستی بنویسید، آن را روی یخچال قرار دهید و پس از آن سرزنش کردن را متوقف کنید. فقط توجه فرزند خود را به‌طور مستقیم به لیست معطوف کنید. بعضی از یخچال ها دارای لیست‌های فهرست‌‌بندی شده برای صبح هستند. لیست هایی برای بعد از مدرسه، لیست هایی برای کارهای که در خانه باید انجام شود، لیست برای کارهایی که باید در آخر هفته از دست پدر ستانده شود.

خود را بیازمایید: فرزندان شما چند لیست بر روی در یخچال دارند؟

۹٫   از رفتار فرزندتان لذت ببرید. نگاهی علاقه مندانه به دوستانشان، پیشرفت در مدرسه، فعالیت ها، شیرین‌کاری‌های جدیدشان و غیره داشته باشید. به جای صحبت‌کردن با دوستان‌تان در مورد بحث‌های جنبی راجع به فرزندان، به آنها افتخار کنید. از کلمات مثبت استفاده کنید. “آرش “با روحیه” و ” پر انرژی “است.” درباره رفتار و یا کاری فکر کنید که فرزندتان در حال یادگیری آن است: شما در حال کمک به آنها برای یادگیری مدیریت خشم و سایر احساسات، چگونگی به اشتراک گذاشتن و چگونگی زندگی مسالمت آمیز با دیگران هستید. کمک به آنها به منظور توسعه ی مهارت های زندگی برای تبدیل شدن به فردی شاد و مستقل و با اعتماد به نفس است.

خود را بیازمایید: چند روز در این هفته شما چیزی مثبت در مورد فرزندتان به کسی گفته اید ؟

 

کسب احترام به جای طلب آن

احترام

کسب احترام به جای طلب آن

در این مقاله ۶ راهنمایی مفید ارائه می شود که به شما کمک می کند تا به عنوان مدیر یک گروه به جای اینکه احترام را طلب کنید آن را به دست آورید.

۱-  مصمم باشید

اگر خود را فاقد اعتبار می بینید، احتمالا به این دلیل است که حرف شما یک چیز است و عملتان چیز دیگر، مردم تا زمانی به چیزی که می گویید توجه دارند که با دلیل اثبات کنید که خلاف آن را انجام نمی دهید.

۲-  وقت شناس باشید

هیچ چیز به اندازه منتظر گذاشتن، باعث کم شدن احترام کسی در نزد دیگران نمی شود. زمان با ارزش ترین دارایی افراد موفق است. فراموش کردن قرار یا تأخیر در آن، نشان دهنده بی اعتنایی کامل به زندگی و نیاز دیگران است. روی تقویم خود کنترل داشته باشید.

۳-  پاسخ گو باشید

امروزه، یکی از چالشهای ارتباط با مدیران این است. که راه های زیادی برای برقراری ارتباط وجود دارد و  مردم سرگردان هستند. که از بین توییتر، فیسبوک، مسنجر، نامه، تلفن، اسکایپ و فیس تایم، با کدام یک می توانند به شما دسترسی داشته باشند. این در حالی است که بعضی از مدیران در تمامی کانالهای ارتباطی هستند. ولی بنا به دلایلی در وقت مناسب پاسخ گو نیستند. و همکاران خود را پشت خط منتظر نگه داشته یا آنها را رد می کنند. اگر می خواهید ارتباط با ارزشی داشته باشید. کانالهای ارتباطی خود را محدود کرده و تا ۲۴۴ ساعت پاسخ گوی مخاطب باشید.

۴-   سعی کنید در اکثر مواقع درستکار باشید، اما اگر اشتباه کردید راحت باشید

ساده ترین راه برای درستکار بودن این است که به وظایف خود عمل کنید. و واقعیتها را پس از آنکه خوب در مورد آنها فکر کردید بیان کنید. اگر چه شاید شما مجبور باشید زمانی که اطلاعات کمی برای اطمینان یافتن دارید بهترین حدس را بزنید.

انتظارات خود را مدیریت کنید. در صورتی که اشتباه کردید، لبخند بزنید و خوشحال باشید، چون آن روز یک چیز جدید یاد گرفته اید.

۵-  اشتباهات دیگران و خودتان را ببخشید

مدیران موفق که نزد کارکنان خود احترام فراوانی دارند. نفرات خود را به آزمایش تشویق می کنند. و محیط امنی برای اشتباه کردن آنها ایجاد می کنند. افراد را به انجام ریسکهای محدود تشویق می کنند. و مثالی برای رها شدن از اشتباه و بازگشت به عقب و اصلاح آن، ارائه می کنند.

۶-  چه درست کار کنند چه اشتباه، به دیگران احترام بگذار

تحقیر کسانی که اشتباه می کنند، بیشتر از آن که تأثیر بدی روی آنها داشته باشد روی خود شما تاثیر دارد. در طرف دیگر، ممکن است افراد در مورد شخصی که مورد تشویق شما قرار گرفته است تمایلات حسودانه ای داشته باشند. بنابراین فکر کنید در یک بدن شیشه ای زندگی می کنید و همه می توانند درون قلب شما را ببینند. پس نسبت به عواقب تشویقها و تنبیه ها آگاه باشید. در عین حال احترام رئیسی که به قیمت از دست دادن موفقیت گروه، با آنهایی که دائما اشتباه می کنند کنار می آید، بزودی از دست خواهد رفت. بدانید که چه موقع باید از بازیکنان ضعیف حمایت کنید و اگر آشکارا مانع نتیجه گرفتن می شوند آنها را کنار بگذارید.

مطالعات موردی 101

مدیر

 مطالعات موردی مدیر ۱۰۱

۱٫   مدیری کارمند بسیار سخت کوش، با تجربه و متخصصی را در اختیار دارد

که خیلی جدی و خشک کار می‌کند و شاید تعاملات دوستانه در محیط کار برایش اولویت کمتری دارد و بیشتر تمایل دارد کارها را به سرانجام برساند. مدیر مشاهده می کند که این فرد کارش را بخوبی انجام می‌دهد ولی گاهی نارضایتی‌هایی از جانب دیگر کارکنان دیده می شود که می گویند : ” آقای احمدی به ما تذکر می‌دهد و به ما می‌گوید که چگونه باید کار کنیم، چه کارهایی را در محیط کار نباید انجام دهیم مثلا نباید در زمان هایی که بیکار می شویم شوخی کنیم و….. در صورتیکه این‌ تذکرات در حوزه اختیارت ایشان نیست”.

اگر شما به جای آن مدیر بودید به همکاران آقای احمدی چه می گفتید تا آنها از تعارض شخصی با او خارج شوند  و از طرف دیگر به آقا احمدی چه می گفتید تا این فرد با تجربه و توانمند بدون وارد شدن در تنش و تعارض با همکارانش و تخریب انگیزه‌های شخصیش بتوانید این مشکل را حل کند و رضایت همکاران خود را جلب کند؟

 

۲٫   فرض کنید شما مدیر عامل یک شرکت تولیدی هستید.

یک روز مدیر فروش شما در خصوص یکی از کارکنان فروش به شما بازخوردی می دهد و می گوید :” من به‌ عنوان مدیر فروش همیشه به افراد تیم خود تأکید کرده‌ام که در تعاملات خود با مشتری در عین احترام و صداقت سعی کنید قوانین شرکت را مطرح کنید و از ارائه امتیازات خارج از عرف شرکت به مشتریان بپرهیزید. ا

ما آقای ملکی که فردی مهربان و مردم‌ دار است هنگام صحبت با مشتریان از آنجایی که می‌خواهد همیشه مشتریان را راضی نگه دارد گاهی اوقات قاطعیت لازم را در تعاملات فروش خود با مشتری ندارد و همین امر سبب شده مشتریان خیلی راحت با کمی اصرار و چانه‌زنی امتیازاتی (به طور مثال تخفیف) را از او بگیرند که خارج از عرف شرکت است.” حال شما اولاً تشخیص دهید مدل رفتاری آقای ملکی چیست؟ مدل رفتاری مدیر فروش چیست؟ و شما به‌ عنوان مدیر عامل شرکت چه رویکرد مدیریتی در قبال حل این مسئله و ایجاد یک TEAM WORK موثر اتخاذ می‌کنید؟

۳٫   یکی از دوستان شما به شما رجوع می کند. و می گوید که همیشه با همسرش سر اسباب کشی به خانه‌های جدید بحث دارد و می گوید :

“از آنجایی که من به‌ دنبال پیشرفت هستم. و از یکنواختی در زندگی گریزانم. هر زمان فرصتی برای ارتقای محل زندگی پیدا می‌کنم سعی می‌کنم. به‌ دنبال خانه جدید بگردم. اما همسرم به من غر می‌زند. که تازه به این خانه، محله و همسایه‌ها عادت کردم . و اگر این خانه را بفروشی و با پولش نتوانی جای بهتری بخری آنوقت چه؟” حال شما چه رویکردی را در ارتباط فرد با همسرش به او پیشنهاد می کنید. تا به تعاملی اثربخش با همسرش دست یابد؟

توجه :

جواب مربوط به هر سه مسئله در سری بعدی مقالات و مطالعات موردی در سایت بارگزاری خواهد شد. لطفا جوابهای خود را مکتوب نمایید و با پاسخهای ارسالی این گروه در سری بعد مقایسه کنید و درصورت نیاز به راهنمایی بیشتر با این گروه تماس حاصل فرمایید.

 

ده دلیلی که باعث می شود کارکنان نسبت به شما سرد بشوند

۱۰ دلیلی که باعث می شود کارکنان نسبت به (شما) مدیرشان سرد شوند

۱٫   شما نمی دانید در حال انجام چه کاری هستید؟

آیا شما در کار خود شایسته هستید؟ اولین نکته ی قابل توجه این است که کارکنان شما در محل کار به نحوه کارتان نگاه
می کنند. آیا شما آنها را با سبک رهبری مورد نیاز برای موفقیتشان به پیش می برید؟ آیا شما به روشی مدیریت و رهبری می‌کنید. که باعث می شود کارکنانتان بدانند که شما از آنچه که در سازمان در جریان است با خبرید.

آنها باید بتوانند ببینند که اهداف شما بخشی از کاری بزرگتر است. و اینکه آنها درحال کمک برای حرکت رو به جلو به سمت چیزی بزرگترند. بدترین تجلی خبر نداشتن از آن چه شما انجام می دهید. دادن اطلاعات غلط به کارکنان و پس از آن دروغ گفتن به آنها است. این همچنین نشان‌دهنده بی کفایتی شماست هنگامی که اطلاعاتی که ارائه می‌دهید اشتباه است. و یا وقتی در حال صحبت و ارائه گزارش به کارکنان هستید اعداد و کلمات را به غلط تعبیر میکنید. در این حالت آنها از دادن اطلاعاتی که باعث شکست‌شان می‌شود. خودداری خواهند کرد و نسبت به شما سرد و بی تفاوت خواهند شد.

۲٫   شما با آنها با بی احترامی برخورد میکنید.

هنگامی که به کارکنان‌تان بی احترامی می کنید. شما احساسات آنها را جریحه دار می‌‌کنید و به اعتماد به نفس و عزت نفسشان صدمه می زنید. علاوه بر این، اگر شما با آنها با بی احترامی رفتار کنید. در بازگشت هرگز احترامی را از آنها دریافت نخواهید کرد.

کارکنان احساسگرا افرادی اند. که مثل ماشین های رادار در حال دیده‌بانی در محیط کارند. هنگامی که با آنها بحث و مجادله می کنید. اگر ایده های آنها را دست کم بگیرید، دستاوردهای‌شان را نادیده بگیرید. و انتقاد ناعادلانه از آنها داشته باشید، آنها احساس می کنند که زیر پا گذاشته شده اند. صدا زدن آنها برای شرکت در جلسات در آخرین لحظه، بدون در نظر گرفتن تعهدات قبلی آنها، خودداری کردن از درخواست بجای آنها برای استفاده از زمان تعطیلات و ،،، همه و همه از نشانه های رفتارهای بی احترامی می باشد. کارکنان وقتی که به آنها احترام گذاشته نسبت به شما سرد خواهند شد.

۳٫   تصمیم گیرنده در همه امور شما هستید.

آیا شما در مرکز جهان کارکنان هستید؟ همه چیز با شما شروع می شود و با شما به پایان می رسد؟ آیا شما انتظارات کارکنان را بر اساس اینکه آیا نتایج آنها از نظر شما خوب است یا خیر، تنظیم می‌کنید؟ در بدترین حالت، آیا شما کارکنان را برای اشتباهات و یا اهداف برآورده نشده سرزنش میکنید چون آنها از نظر شما بد کار کرده اند؟ وقتی همه تصمیم‌ها مرتبط با شماست آنها می‌فهمند و  نسبت به شما سرد خواهند شد.

۴٫   آیا شما فردی خود خواه، غیر منطقی و فریبنده هستید؟

نام‌گذاری منفی می‌کنید؟ عیبجویی می‌کنید؟ آیا شما در رفتارتان نسبت به کارکنان در حین گزارش‌دهی غیر منطقی، خودخواه و فریبنده هستید؟ آیا شما در مورد احساسات آنها  و تاثیر تصمیماتتان بر روی کار آنها فکر می کنید؟ آیا برای همکاران بخش‌تان در مورد کارمندی خبرچینی می‌کنید؟ آیا شما یک کارمند را در برابر دیگران با ارائه ی یک جایزه برای بهترین پروژه تشویق میکنید؟ با این شرایط شما می فهمید چرا کارکنانتان به شما علاقه مند نیستند.

۵٫   کارمندان خوب‌تان را بیش از حد مدیریت می‌کنید.

حتی مدیران مشتاق هم می توانند ارزیابی نادرستی داشته باشند از این که یک کارمند چقدر نیاز به مدیریت دارد؟ هنگامی که شما به کارکنانتان اعتماد می‌کنید و اجازه می دهید که آنها خودشان بفهمند چگونه باید کارهایشان را به ‌انجام برسانند، در واقع سهم قابل توجهی در تلاششان خواهید داشت. اگر شما مدیریت خرد و جزء به جزء بر ایده ها و کار آنها داشته باشید، شما هرگز به بهره‌برداری از انرژی واگذار شده به آنها و یا بهترین دستاوردهایی که می‌توانند ارائه کنند دست نمی‌یابید.

مطمئنا کارمندان جدید، کارمندان تحت آموزش و کارکنانی که شغل آنها عوض شده و یا مسئولیت های جدید گرفته اند نیاز به راهنمایی بیشتر دارند. اما، اگر شما نیاز آنها را برای کمک در نظر نگیرید یادگیری آنها به ‌طول خواهد انجامید و شما به مشکل بر خواهید خورد. مدیریت خرد بر کارکنان خوب، آنها را نسبت به شما بی علاقه می کند و یا به سرعت باعث میشود آنها تا آنجا که امکان پذیر است هرچه زودتر از شما فرار کنند.

۶٫ شما نمی دانید که آنها در حال انجام چه کاری هستند

شما لازم نیست بدانید که چگونه جزئیات کار هر کارمند بخوبی مدیریت و انجام می‌شود. اما، شما باید به اندازه کافی در مورد کارشان بدانید تا آنها را هدایت کنید. شما نیاز به برقراری ارتباط با کارکنان اغلب به اندازه کافی دارید که بدانید چگونه آنها در حال پیشرفت هستند و با چه چالش هایی رو به رو می شوند.

۷٫ شما به‌گونه‌ای عمل نمی‌کنید که انگار آنها زندگی دارند

شما لازم نیست همه چیز را در مورد زندگی کارکنانتان بدانید، اما باید به ‌گونه‌ای عمل کنید که گویی آنها هم زندگی دارند. درخواست از کارکنان به کار تا دیروقت، کار بیشتر و اختصاص دادن کار بیشتر از توان آنها، موجب استرس بیشتر بر کارکنان میشود. آنها می خواهند به خوبی در محل کارشان کار کنند، اما آنها (احتمالا) ازدواج کرده‌اند و مسئولیت های بی شمار خانه، خانواده، دوستان، انجام کارهای داوطلبانه، رویدادهای ورزشی و خیلی کارهای دیگر هم در زندگیشان دارند. مقداری انعطاف پذیری و درک آنها برای شما احترام به همراه خواهد داشت.

در واقع، جوانترین نسل از کارکنان بر خلاف همکاران قدیمی شما، خواستار انعطاف پذیری و وقت آزاد بیشتر برای دنبال کردن علایقشان هستند. اگر بر سر راهشان موانعی بگذارید خودتان را بدون کارمند خواهید یافت و کسانی که شما از دست خواهید داد ممکن است ماهرترین و با ارزش ترین کارکنان شما باشند که مجموعه مهارت لازم را در برقراری ارتباط دارند. اگر باعث شوید آنها احساس گناه کنند و با کاری که باید انجام دهند مخالفت کنید و یا هر زمان که دنبال اولویت‌های دیگری هستند برای آنها دردسر ایجاد کنید، کارمندان از شما متنفر خواهند داشت و بهترینهای شما، شما را ترک خواهند کرد.

۸٫ وقتی که اعتبار نیاز دارند، شما به آنها اعتباری نمی دهید

کارکنان از اینکه دستاوردهایشان دیده شده و به آن ارزش داده شود لذت می برند. آنها دوست دارند همکارانی داشته باشند که کار آنها را ستایش ‌کنند و افکار سطح بالایی در مورد آنها داشته باشند. جایی که محل اشتباه خیلی از مدیران می باشد این است که  از ایده ها و موفقیت های کارکنان شان اعتبار کسب می‌کنند اما اشاره ای به آن نمی کنند. اشاره نکردن به اینکه “این ایده متعلق به آرش بوده است”، غفلتی مرگبار برای یک مدیر است.

شما برای یک کار خوب اعتبار کسب می‌کنید و این کار توسط کارکنانتان انجام شده است. کارکنان می دانند که شما این کار را انجام نداده اید. در این حالت آنها به شما اعتماد ندارند و زمانیکه این بارها و بارها اتفاق می افتد، آنها نسبت به شما سرد می شوند.

۹٫ شما پشت آنها نمی ایستید

زمانیکه مدیر کارکنانش را بنا به دلایل خودخواهانه قربانی میکند، هرگز پیشرفتی حاصل نمی شود. زمانی که یک کارمند می‌فهمد  به جای اینکه از او حمایت کنیم و دلایل شکست جدول زمانی در یک پروژه را مطرح کنیم، ما او را سرزنش می کنیم، او خود را در لبه پرتگاه می بیند. حتی اگر ما از عملکرد کارکنان نا امید باشیم، نباید به طور علنی آنها را به شکل توهین آمیزی سرزنش کنیم. در این حالت ما به عنوان مدیری شناخته میشویم که پرسنل خود را قربانی میکنیم. طبیعی است که آن دسته از کارمندان نسبت به ما سرد خواهند شد.

۱۰٫ مدیری مستبد باشیم

این خصلت ممکن است بیشتر از همه در لباس یک رئیس به سراغ ما بیاید. در واقع، رفتارهای ناشی از این خصلت یکی از شاخصه‌های رؤسای بد است که به تکرار در محل کار‌شان دیده می‌شود. این رفتارها شامل رؤسایی است که بر سر کارکنان داد و فریاد می‌‌زنند، به آنها ناسازا می گویند و کارکنان را با پرتاپ اشیاء فیزیکی می‌ترسانند. مدیر مستبد با ایجاد ارعاب در کارکنان و تهدید در مورد شغل آنها، کارکنان خود را می‌ترساند. مدیر مستبد با تحقیر افراد و لطمه زدن به اعتماد به نفس و عزت نفس آنها با کارکنان خود بدرفتاری می‌کند. مدیر مستبد رفتار توهین آمیز و بی رحمانه ای دارد. توصیف رفتار مدیر مستبد دشوار است، اما بدانید کارمندان زمانی که مدیرشان آنها را اذیت میکند نسبت به او سرد می شوند.

 

ویژگی های یک مدیر خوب

مدیر خوب

 ویژگی های یک مدیر خوب 

الف) ویژگی‌های شخصیتی مدیر خوب:

مواردی هستند که به شما کمک می‌کنند خود را بهبود بخشید و تعاملات‌ خود را با دیگران افزایش دهید. ویژگی‌های شخصیتی مطلوب، یک مدیر را تبدیل به فردی می‌سازد که دیگران می‌توانند به او مراجعه و از او پیروی کنند و با  او احساس راحتی می‌کنند.

۱٫    خود انگیختگی:

یک مدیر خوب نمی‌تواند به دیگران انگیزه دهد اگر نتواند به خود انگیزه دهد. خود انگیختگی، توانایی جلو بردن خودتان و قبول مسئولیت برای آنچه که در آینده ممکن است برای شما اتفاق بیفتد، یک ویژگی شخصیتی حیاتی برای مدیر است. شما دائماً باید خود را به حرکت وا دارید و به افرادی که با شما کار می‌کنند انگیزه دهید.

۲٫    صداقت:

مردم به یک مدیر خوب اعتماد می‌کنند چرا که می‌دانند که دارای صداقت است. کارمندان باید بدانند که شما به‌خاطر آن‌ها مبارزه خواهید کرد، به آنچه که می‌گویید عمل می‌کنید و از قوانین پیروی می‌کنید.

۳٫    قابلیت اعتماد و اطمینان:

به‌عنوان یک فرد شما باید قابل اطمینان و اعتماد باشید. ما فوق‌‌تان و زیردستان‌تان باید بدانند که می‌توانند روی شما حساب کنند. افراد دیگر در سازمان باید بتوانند به شما تکیه کنند.

۴٫    خوش‌بینی:

آیا به آینده با امید نگاه می‌کنید؟ یک نگرش مثبت می‌تواند به ایجاد روحیه در کارکنان کمک کند. نگرش مثبت شما می‌تواند الهام بخش دیگران شود و به آنها کمک می‌کند احساس خوبی در بدست گرفتن کارها داشته باشند.

۵٫    اعتماد به نفس:

آیا به خودتان اعتماد دارید. شما باید بتوانید تصمیمات را با اعتماد به نفس بگیرید و به دیگران نشان دهید که شما شایستگی اتخاذ تصمیمات خوب را دارید. اعتماد به نفس شما به دیگران منتقل خواهد شد و می‌تواند سودمند باشد.

۶٫    آرامش:

به‌عنوان یک مدیر زمانی که فشار بر روی شماست می بایست تحمل شکست ناگهانی را داشته باشید. توانایی آرام باقی ماندن و انجام آنچه که باید انجام شود برای یک مدیر خوب، ضروری است.

۷٫    انعطاف‌پذیری:

مقدار مشخصی از انعطاف‌پذیری برای یک مدیر مورد نیاز است چرا که ممکن است نیاز داشته باشد که با شرایط در حال تغییر خود را تطبیق دهد.

 

ب) ویژگی‌های کسب و کار:

وقتی شما یک مدیر هستید داشتن سطح معینی از قدرت فکری اقتصادی، مهم است. ممکن است نیاز نباشد در سطح یک حرفه‌ای باشد اما آشنایی با اصول و روش‌های اساسی کسب و کار می‌تواند کمک‌کننده باشد.

۱٫    دانش در مورد صنعت:

چه چیزی در مورد صنعتی که در آن هستید می‌دانید؟ این سؤال کمک می‌کند که صنعت خود را درک کنید به‌طوریکه بتوانید پاسخ سؤالات را بدهید و کارتان را مؤثرتر انجام دهید. کارکنان ممکن است که به دانش در مورد صنعت نیاز نداشته باشند اما یک مدیر باید مقداری دانش از صنعت خود داشته باشد.

۲٫    دانستن اینکه چه زمانی باید کارها را واگذار کنید:

یک مدیر کارآمد می‌داند که برخی کارها را باید واگذار کند. شما باید بتوانید کارمندانی که خوب کار می‌کنند را شناسایی کنید و برای کمک به پروژه، کارهایی که می‌توانند در آن‌ موفق شوند را به آن‌ها بدهید.

۳٫    سازمان‌دهی:

برای اینکه مدیر خوبی باشید باید سازمان‌یافته باشید. دائماً پروژه‌ها، کارمندان و وظایف را ردیابی کنید، به‌طوری که بتوانید در بالاترین حد مطلوبی که نیاز است در این کسب و کار اتفاق بیفتد قرار بگیرید.

۴٫    مدیریت عمومی پول:

شما باید درکی از مفاهیم اساسی مالی داشته باشید به‌طوری که بدانید چگونه پول را به ‌عنوان بخشی از پروژه‌‌ای که به شما داده شده است، مدیریت کنید.

۵٫    سلسله مراتب کسب وکار:

شما باید سلسله مراتب را در کسب و کار خود بدانید و زنجیره‌ای از دستورات را دنبال کنید. اطمینان حاصل کنید که وظایف‌تان را می‌دانید و به چه کسی باید گزارش دهید. همچنین باید بدانید که این سازمان چگونه زیردستان‌تان را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

۶٫    مفاهیم قانونی:

درحالی که نیاز نیست یک کارشناس قانون باشید اما نیاز دارید که درکی از مجازات‌های قانونی آزار جنسی، استخدام و اخراج و شیوه‌های مناسب آن و محرمانه بودن برخی از اطلاعات و غیره داشته باشید.

 

مهارت های واگذاری امور خود را ارزیابی کنید

تفویض اختیار

ارزیابی چگونگی تفویض اختیار در شما- اختیارات اساسی

طبق تحقیقات انجام شده، ۷۸ درصد کارکنان شرکتهای بزرگ بر این باورند که رئیس، مدیر یا سرپرستشان که مدام باید به آنها گزارش دهند، از بین افراد هم سطحشان معمولا با کسی کار می کند که بتواند کارها را به طور موثرتری انجام دهد. و براحتی به او تفویض اختیار کنند. ۶۶ درصد مدیران می گویند که دوست دارند تا به عنوان  ابزاری برای مدیریت زمان و توسعه کارکنانشان میزان واگذاری اختیاراتشان را افزایش دهند.

برای تعیین اینکه عملکرد شما در واگذاری امور به عنوان ابزاری برای توسعه اعضای تیم خود چگونه است، این امتحان کوچک را انجام دهید.

 

سؤال

     بله

      خیر

۱-  آیا به اعضای تیم خود اجازه می دهید اشتباه کنند؟
۲-  آیا شما اغلب  کار را به خانه می برید یا تا دیر وقت در شرکت کار می کنید؟
۳- آیا وقتی حضور ندارید کارهای تیم شما به راحتی و بدون دردسر انجام میشود؟
۴- آیا شما تصمیمات خارج از قانون را با اعضای تیم می گیرید؟
۵- اگر شما به مدت شش ماه نتوانید فعالیت کنید یکی از اعضای تیم می تواند به راحتی اداره امور را به عهده بگیرد؟
۶- آیا کاری که اعضای تیم انجام می دهند، شما هم انجام می دهید؟
۷- آیا اعضای تیمتان بدون کمک شما ابتکار عمل را به دست می گیرند؟
۸- وقتی از سفر یا ماموریت بر می گردید، حجم کاری زیادی برای انجام دارید؟
۹- آیا اعضای تیم شما به همکارانشان کار را واگذار می کنند؟ (اگر امکان پذیر باشد)
۱۰- آیا روی جزئیات بیشتر از برنامه ریزی و نظارت وقت می گذارید؟

 

برای تعیین اینکه آیا تفویض اختیار به شما کمک می کند یا خیر،

یک امتیاز به هر جواب بله در سؤالات زوج (۲٫۴٫۶٫۸٫۱۰) و یک امتیاز به هر جواب نه در سؤالات  فرد (۱٫۳٫۵٫۷٫۹) بدهید.

 امتیاز کسب شده ی بالاتر از ۵ نشان دهنده نیاز شما برای واگذاری بیشتر وظایف می باشد. امتیاز بالاتر شما، نشان دهنده نیاز بیشتر شما به تفویض اختیار می باشد.

Manager Tools

برای اینکه دریابید چه افرادی راحت تر تفویض اختیار می کنند. ابزارهای گروه مدیریتی آرشیام استفاده نمایید.

 

چند راه موثر برای ارزیابی اعتماد در سازمان

اعتماد

چند راه مؤثر برای ارزیابی میزان اعتماد در سازمان

۱٫ آیا افراد در سازمان شما آنچه را متعهد می‌شوند به انجام می‌رسانند؟ زمانی که آنچه افراد بیان می کنند با آنچه انجام می‌دهند همخوانی نداشته باشد اعتماد کم شده و از بین خواهد رفت. به انجام رساندن تعهدات اعتماد ایجاد می‌کند.

۲٫ آیا افراد در سازمان شما آزادانه اطلاعات کیفی را بین یکدیگر و بین بخشهای دیگر به اشتراک می گذارند؟ افرادی که از دادن اطلاعات خودداری میکنند اغلب توسط دیگران به عنوان فردی غیر قابل اعتماد شناخته می شوند.

۳٫ آیا رفتار مدیران مثبت و قابل پیش بینی است؟ مدیرانی که رفتارهای تهاجمی، ناسازگار، منفعل و پرخاشگر دارند به اعتماد کارکنان و هیئت مدیره صدمه می زنند. برای رفتارهای مثبت، سازنده، مفید و سازگار پاداش قائل شوید.

۴٫ آیا گرفتن بازخورد از عملکرد افراد، بخش منظم و مداومی از فرایند ارائه پاداش به تیم تحت سرپرستی شما است؟ کارکنانی که می دانند چگونه کار انجام دهند و کسانی که به مدیران و سرپرستان ایمان دارند برای موفقیتشان سرمایه گذاری کرده اند و اعتماد سازمانی را بالا خواهند برد. پس با ارائه پاداش به آنها از طریق بازخورد عملکردشان، انگیزه را در آنها و اطمینان را در سازمان افزایش دهید.

۵٫ آیا افراد سازمانتان در مورد نا امیدی هایشان به صورت آشکارا و مسئولانه بحث می کنند؟ افرادی که هیچ راهی برای بیان
نا امیدی هایشان با مدیریت ندارند اغلب به بحث های طولانی بی ارزش و بی ربط متوسل شده و موجب تضعیف اعتماد میان کارکنان و مدیریت می شوند.

۶٫ آیا رویکرد مدیریتی مدیر،کارکنان را رقابتی می کند؟ در محیط کار رقابتی، کارکنان اطلاعات را به اشتراک نمی گذارند، به یک دیگر کمک نمی کنند و این سازمان، محیط خوبی برای کار تیمی نیست. رقابت به این شکل وسیله ایست که ذخایر اعتماد شما را تخلیه خواهد کرد.

چند اشتباه رایج ارتباطی مدیر با افراد تیمش

ارتباط

چند اشتباه رایج ارتباطی

در اکثر سازمانها اگر از کارمندان بپرسید. که به چه چیزهایی برای پیشرفت نیاز دارند. یک پاسخ آنها ارتباطات است که در ۳ ردیف اول پاسخ ها قرار می گیرد. در این شرایط، چالش اصلی ارتباطات، مشکلات موجود در چگونگی برقراری ارتباط است.

راه های بسیاری برای حل این مشکل می تواند وجود داشته باشد. یک راه این است که در ارتباطات بین فردی تمرکز کنیم. که موضوع اصلی این مقاله نیز همین می باشد. این هفت اشتباه در ارتباط بین فردی، انگیزه، روحیه و اعتماد را در بسیاری از محیط های کاری از بین می برد.

۱. فقدان وضوح :

عدم وجود این ویژگی باعث می شود. افراد در پایان هر ارتباطی آنچه که از آنها درخواست شده را حدس بزنند یا فکر خوانی کنند. جزئیات از قلم افتاده می شود. یا در بهترین حالت مبهم باقی می مانند و دریافت کننده، به دلایل بسیاری، برای دریافت جزئیات بیشتر سوالی نمی پرسد.

۲ . فقدان تمرکز بر روی رفتارهای مطلوب و خوشایند :

مردم کارهایی که خودشان مایلند انجام دهند. و کارهایی که نمی خواهند دیگران انجام دهند را مفصل و شمرده شمرده بیان می کنند. اما در شناسایی رفتارهایی که بهتر است تغییر دهند مقاومت می کنند و چالشی می شوند. به این ترتیب، از آنجا که مردم بیشتر به سمتی می روند که بر آن تمرکز دارند. بهتر است بر روی رفتارهای مطلوب و خوشایندی که فقدان آن را در ارتباط با افراد در خود حس می کنند. متمرکز شوند. و آنها را بشناسند و در صدد بهبود آن گام بردارند. این موضوع را به دیگران نیز متذکر شوند.

۳ . عدم صراحت و روراستی در ارتباط :

این جایی است. که افراد در سازمان ها پشت سر همکاران، هم رده ها، کارفرمایان و زیردستان شایعه می سازند. مثال دیگر مدیری است که تلاش می کند مشکلی را که به یک نفر مربوط است. در یک جلسه تیمی با ارائه یک دستورالعمل فراگیر حل کند. یا این  اشتباه هنگامی است که همکاران اشتباهات یکدیگر را به مدیران بگویند به این امید که با خراب کردن کس دیگری خودشان خوب به نظر برسند.

۴ . عدم وجود رابطه مستقیم:

این طفره رفتن و مسامحه کردن است. این زمانی اتفاق می افتد که از ارتباطات اجتناب شود چرا که مکالمات مشکل است و مدیران نمی دانند چگونه با طرف متخلف برخورد کنند. بنابراین ترجیح می دهند طفره بروند.

۵٫ عدم استفاده از لحن مناسب :

آیا تا به حال کسی حرفه ای تر از شما، صدایش را با حالتی طعنه آمیز یا تهدید کننده و متکبرانه برای شما بالا برده است؟ اینها فقط تعداد محدودی از رویکردهای به کارگیری لحن نامناسب است که ارتباطات را خراب می کند و اعتماد را در فرهنگ شرکت از بین می برد.

۶٫ عدم توجه متمرکز ارتباطی :

در این عصر تکنولوژی و چند بعدی بودن کارها تعداد زیادی از مکالمات کاری در راهرو های ورودی یا هنگامی که یک نفر در حال چک کردن یا پاسخ دادن به ایمیل در موبایل هوشمندشان هستند، اتفاق می افتد و یا با ما صحبت می کنند در حالی که منتظر پاسخ گویی شخصی مهم در پای تلفن هستند. این امر بی احترامی است و بی اعتمادی را در سازمان به وجود می آورد.

۷ . تکذیب محترمانه :

این ممکن است رایج ترین باشد که به صورت ناخود آگاه اتفاق می افتد. این صحبت زمانی رخ می دهد که کسی در صحبتهایش با نظری موافقت میکند یا دیدگاه مثبتی درباره ی آن می دهد اما در ادامه ارتباط با یک کلمه “اما” آن را خراب میکند. پس از کلمه “اما” جمله مخالف آن موضوع می آید و مکالمه شما با یک حس گمراهی و ناخوشایند پایان می یابد.

 

چگونگی حفظ کارکنان خوب

نکاتی کاربردی در حفظ بهترین کارمندانتان 

۱٫   کارمندان نیاز دارند که بابت انجام کامل کار به عنوان افرادی که در یک مکان با هم کار می کنند. توسط همکاران و سرپرستان از آنها قدردانی شود . یکی از ویژگی های متعارف در میان همه ما این است که همه ما نیاز به توجه داریم. در خانه و زندگیمان و در روابط صمیمی و نزدیک بسیار واضح است. که می خواهیم از ما قدردانی شود. و عزیزان ما باید این قدردانی را به روشی که مورد قبول ماست نشان دهند. بنابراین روشی را که افراد تمایل دارند. از آن راه از آنها قدردانی شود را در یابید. و از آن روش در تشکر از آنها استفاده کنید. به احتمال زیاد این موضوع از مهمترین عوامل رضایت از محیط کاری است.

۲٫   کارمندان نیاز دارند که احساس کنند. یک عضو ارزشمند از تیمشان هستند. اگر یک بار دیگر به روابطمان در خانه نگاه کنیم. به راحتی درک خواهیم کرد. که یک عامل کلیدی که همه ما در خانواده به دنبال آن هستیم. حس یک عضو ارزشمند و کامل خانواده بودن است. همین موضوع می تواند درباره روابطمان در محیط کار گفته شود. هیچ کس دوست ندارد یک طرد شده باشد!!

۳٫   لازم است که با کارمندان منصفانه رفتار شود.

و آنها را زمانی که بیشتر از وظیفه شان کار انجام می دهند تحسین کرد. یاد آور می شویم این تحسین می بایست به روشی انجام شود. که مورد قبول آنها می باشد. این را انجام دهید و بدانید که شما کارمندانی خواهید داشت که برای شما در انجام هر کاری آماده خواهند بود.

۴٫   کارمندان به هنگام وجود مشکلات مربوط به کار یا مشکلات شخصی نیاز به دریافت کمک و گوش شنوا و همدردی دارند. همه ما به عنوان یک انسان، برای اینکه از دیگران دور باشیم و به تنهایی بخواهیم از پس همه امور بر بیاییم ساخته نشدیم. به یاد داشته باشید که آنچه در خانه برای آنها اتفاق می افتد طبیعتا به محل کارشان هم منتقل میشود و بهره وری محیط کار آنها به محیط خانواده آنها نیز بستگی دارد. پس در درک و رفع مشکلات کارمندان خود کوشا باشید.

۵٫   کارمندان به حقوق و دستمزدی متناسب با انتظاراتشان همراه با امنیت شغلی مناسب نیاز دارند.

به عنوان یک انسان ما نیاز ذاتی به احساس امنیت و اطمینان داریم. بخشی از احساس امنیت ما از توانایی فراهم کردن یک سقف بالای سرمان و گذاشتن غذا بر سر سفره برای خانواده ناشی می شود. در این عصر، خانواده ها بیشتر از گذشته با هم چشم و هم چشمی می کنند. شما می توانید مطمئن باشید که کارمندانتان این را بسیار مهم می دانند. پس اگر شما پیشنهاد دستمزد مناسب و معقول با امنیت شغلی به آنها  ارائه ندهید، ممکن است آنها به همان میزان وفاداری و مهربانی به شما نشان دهند.

۶٫   کارمندان انتظار دارند با همه منصفانه و قاطعانه رفتار کنید و از اینکه به کسی بیشتر توجه و علاقه داشته باشید دوری کنید.

هنگامی که شما به یکی از کارمندان نسبت به دیگران بیشتر لطف و توجه داشته باشید احتمالا یک نفر را از دست خواهید داد یا در بهترین حالت کارمندی را که احساس سرخوردگی و نا امیدی می کند را از دست می دهید و میزان مفید و موثر بودن کارشان از آنچه قبلا بوده کاهش پیدا می کند. این حقیقت را هم اضافه کنید که یک کارمند به احتمال زیاد با کارمندان دیگر درباره رفتار بدی که با او شده صحبت می کند و این امر به شرکت دو برابر و بیش از پیش ضربه می زند.

۷٫   کارمندان نیز از شرکتشان و همکاران انتظار وفاداری دارند.

هیچ کس دوست ندارد به دام شیر بیافتد و اگر شما این کار را در شرکت بکنید پس چیزی جز ترس بین کارمندان شما القا نمی شود. باور کنید که وجود ترس آن چیزی نیست که شما می خواهید. آنچه شما می خواهید وفاداری و احترام است و اینها باید در طول زمان به دست بیایند. حدس بزنید کارمندان از شما چه می خواهند؟ بله درست است. هر کسی دوست دارد فکر کند که وقتی اشتباهی در کارها اتفاق می افتد شرکت و همکارانش پای آنها می ایستند و به جای آنکه او را به دام شیر بیندازند برای او دست کمک دراز کنند. مطمئن شوید که شما آماده انجام این کارها برای کارمندانتان هستید و در مقابل، شما هم بیشترین وفاداری و احترام را از آنها دریافت می کنید.