۱۰ حقیقت دردناک بدیهی در زندگی که هر کسی خیلی زود فراموش می کند.
حقیقت از هستی باز نمی ایستد حتی زمانی که نادیده گرفته شود.
قبل از اینکه خودتان درنهایت چیزی را تجربه کنید. شما آن حقیقت را صد مرتبه به صد روش مختلف شنیدهاید. این ده حقیقت زیر شدیداً در این دسته قرار میگیرند. شامل درسهایی از زندگی هستند که بسیاری از ما احتمالاً سالها پیش آنها را آموختهایم. و از آن زمان تاکنون برای ما یادآوری شده است.
اما به هر دلیلی، آنها را کاملاً درک نکردهایم.
دوستان این تلاشم در جهت کمک به همه ما، از جمله خودم است “که آن را درک کنیم” و “بیاد داشته باشیم” یکبار و برای همیشه.
متوسط زندگی بشر نسبتا کوتاه است.
ما باطناً می دانیم که زندگی کوتاه است. و مرگ در نهایت برای تمام ما اتفاق خواهد افتاد. اما با این حال بی نهایت متحیر می شویم. وقتی این اتفاق برای یکی از کسانی که می شناسیم می افتد. مانند بالا رفتن از پله های بین طبقات با ذهنی پریشان و قضاوت های نادرست در مرحله نهایی.
شما انتظار دارید که یک پله دیگر بعد از ان پله اخر وجود داشته باشد. بنابراین قبل از اینکه ذهنتان به لحظه کنونی باز گردد و جهان را انطور که هست ببینید، شما برای یک لحظه خود را خارج از تعادل میابید.
زندگی تان را امروز زندگی کنید. مرگ را فراموش نکنید. اما از آن هم نترسید. از زندگی ای که نکردید بترسید. چون بقدری ترسیدید که زندگی نکردید.
مرگ بالاترین از دست دادن نیست. بالاترین از دست دادن این است که چیزی درونتان بمیرد. درحالی که شما هنوز زنده اید . جسور و بی باک باشید. شجاع باشید . مرگ را فراموش نکنید. اما همچنان به مرحله بعدی فکر کنید.
شما تنها زندگی ای را تجربه می کنید که خودتان برای خودتان خلق می کنید.
زندگی شما فقط برای خودتان است. دیگران می توانند شما را متقاعد کنند. اما نمی توانند جای شما تصمیم بگیرند. آنها می توانند با شما راه بروند اما نه در کفش های شما. پس مطمین شوید. که مسیری که انتخاب کرده اید با تمایلات و احساساتتان هم مسیر است و از تغییر مسیر ترسی نداشته باشید.
به یاد داشته باشید. این که در پایین ترین پله نردبانی باشید. که می خواهید از ان بالا بروید خیلی بهتر از ان است که در بالاترین پله نردبانی باشید که خواسته خودتان نیست.
بهره ور و صبور باشید. و این واقعیت را بدانید که صبر به معنی انتظار نیست. آن به معنی توانایی نگهداشتن نگرشی مثبت است درحالی که برای انچه که به ان اعتقاد دارید. سخت کار و تلاش می کنید.
این زندگی شماست و تماما از تصمیمات شما ساخته می شود . احتمالاً صدای اعمالتان رساتر از صدای کلماتتان است. موعظهای که شیوه زندگیتان به دیگران میدهد بلندتر از موعظه کلامتان شنیده میشود. بگذارید در انتها، موفقیتتان خود گویای شما باشد.
و اگر زندگی فقط یک چیز را به شما میآموزد. بگذارید آن جهشی پرشور برای زندگیتان باشد. که همیشه ارزشش دارد. حتی اگر هیچ ایده ای ندارید که به کجا می خواهید بروید. به قدری شجاع باشید که تا مرزهای ناشناخته پیش بروید و همواره به ندای قلبتان گوش فرا دهید.
مشغول بودن به معنی موثر بودن نیست.
مشغول بودن یک فضیلت نیست. یا چیزی که باید مورد احترام قرار بگیرد. اگرچه همه ما دورانهایی از زمانبندیهای دیوانهوار را داریم. تعداد بسیار کمی از ما نیاز داریم که بهطور مدارم تمام اوقات مشغول باشیم. ما فقط نمیدانیم که چطور از منابع خود استفاده کنیم، بهدرستی اولویتبندی کنیم و چه زمانی باید نه بگوییم.
مشغول بودن این روزها بهندرت بهمعنی بهرهوری است. فقط نگاه سریعی به اطراف بیاندازید. افراد مشغول با حاشیه گستردهای از نظر تعداد بیشتر از افراد بهرهور هستند. افراد مشغول همه جا در حال عجله هستند. و تا اواخر نیمه وقت در حال دویدن هستند. آنها در حال جلو بردن کار، کنفرانسها، جلسات، تعهدات اجتماعی و غیره هستند.
آنها بهندرت وقت کافی برای جمع شدن با خانواده خود دارند و بهندرت به اندازه کافی میخوابند. با این حال، ایمیلها مانند گلولههای مسلسل در حال تیراندازی به تلفنهای همراه هوشمندشان است. و کسانی که روزهایشان را برنامهریزی میکنند در اوج این تعهدات گیر میافتند.
برنامه زمانی شلوغشان به آنها حس بالایی از اهمیت میدهد. اما اینها همه یک توهمَ است. آنها مانند همسترها (موشهای صحرایی) در یک چرخ میچرخند.
اگرچه مشغول بودن میتواند برای لحظهای بیش از هر چیز دیگری به ما حس زنده بودن بدهد. اما این احساس طولانی مدت پایدار نخواهد بود. ما بهناچار نخواهیم دانست که آیا فردا زنده هستیم یا در بستر مرگ خوابیدهایم.
بنابراین بیایید آرزو کنیم که زمان کمتری را صرف موارد کم اهمیت کاری کنیم و زمان بیشتری یک زندگی هدفمند داشته باشیم.
همیشه قبل از پیروزی نوعی از شکست رخ می دهد.
اغلب اشتباهات اجتناب ناپذیرند. یاد بگیرید در زندگی خودتان را ببخشید. مساله اصلی اشتباه نکردن نیست بلکه تنها مساله این است که هرگز از انها درس نگیرید.
اگر شما بیش از حد از شکست می ترسید. قادر نخواهید بود آنچه برای موفقیت نیاز است را به انجام رسانید. راه حل این مشکل ایجاد دوستی با شکست است. آیا می دانید تفاوت بین یک استاد و یک مبتدی چیست؟ ”
یک استاد، زمان های بیشتری نسبت به یک مبتدی سعی کرده و شکست خورده است. پشت هر قطعه هنری بزرگ هزاران شکست ناشی از تلاش برای ایجاد آن اثر وجود دارد. اما این تلاش ها هرگز به ما نشان داده نمی شوند.
این که در حال حاضر خوشحال نیستید اصلا به این معنی نیست که هرگز نخواهید بود.
فکر کردن و انجام دادن دو چیز کاملا مجزا هستند .
موفقیت هرگز به دنبال شما نمی گردد در حالی که شما در حال فکر کردن به آن هستید .
شما آن چیزی هستید که انجام می دهید. نه آن چیزی که می گویید می خواهید در آینده انجام دهید. دانش بدون عمل اساسا بدون فایده است.
چیزهای خوب به سراغ کسانی نمی آیند که منتظرند بلکه به سراغ کسانی می آید که در جهت رسیدن اهداف مشخصی کار می کنند. از خودتان بپرسید واقعا چه چیزی برایتان مهم است و شهامت آن را داشته باشید که زندگیتان را پیرامون جوابتان بسازید.
–
و به یاد داشته باشید اگر منتظرید تا %۱۰۰ احساس آمادگی کنید. برای شروع کردن ، شما احتمالا برای باقی عمرتان منتظر خواهید ماند.
برای فراموش کردن مجبور نیستید که منتظر عذرخواهی بمانید.
وقتی یاد می گیرید که تمام عذر خواهی هایی که هرگز نشنیدید را بپذیرید زندگی بسیار آسان تر می شود . نکته کلیدی این است که برای هر تجربه ای خدا را شکر کنید – مثبت یا منفی.
یک مرحله به عقب برگردید و بگویید ” متشکرم برای این درس” این واقعیت است که کینه داشتن از گذشته واقعا شادی امروز را از بین میبرد .
عفو و بخشش یک تعهد است . وقتی شما شخصی را می بخشید یک تعهد ایجاد میکنید. که مسایل غیر قابل تغیر گذشته که بر ضد شرایط کنونی تان است را در ذهنتان نگه ندارید.
بعضی از افراد هستند که به شما نمیخورند.
شما به بزرگی افراد دور و بر خود هستید. بنابراین به اندازه کافی شجاع باشید که آن افرادی را که دائماً شما را پایین میآورند، رها کنید. شما مجبور نیستید با آن افرادی ارتباط داشته باشید. که دائماً در شما احساس کمتر بودن ایجاد میکنند.
اگر کسانی باعث ایجاد احساس ناراحتی در شما میشوند. و هرزمان که با آنها هستید احساس ناامنی دارید. به هردلیلی آنها احتمالاً دوستان خوبی برای شما نیستند.
اگر آنها باعث میشوند که شما خودتان نباشید یا اگر به هرطریقی در شما احساس “کمتر بودن ” میدهند، بهدنبال ارتباط با آنها نباشید.
اگر بعد از خودمانی شدن با آنها احساس تخلیه شدن میکنید یا زمانی که به یاد آنها میافتید کمی احساس اضطراب میکنید، به شهود خود گوش دهید. “افراد درست” بسیار زیادی برای شما وجود دارند که به شما انرژی و انگیزه میدهند که بهترین خود باشید. بیمعنی است که با آن افرادی که به شما نمیخورند بالاجبار ارتباط داشته باشید.
این کار افراد دیگر نیست که شما را دوست داشته باشند ، این وظیفهی شماست.
این مهم است که با دیگران خوب باشید. اما مهم تر از ان این است که با خودتان خوب باشید.شما واقعا باید خودتان را دوست داشته باشید تا بتوانید هر چیزی را در این زندگی انجام دهید. خودتان را از دید گاه کسانی که با ارزشهای شما همسو نیستند نبینید. خودتان را باارزش بدانید حتی اگر دیگران اینطور فکر نکنند.
بگذارید دیگران شما را همانطوری که هستید. دوست داشته باشند.با تمام نقص هایی که ممکن است داشته باشید . با تمام نامطلوبی هایی که گاهی اوقات در خود احساس می کنید. و تمام کمبود هایی که واقعا دارید.بله اجازه دهید افرادی شما را با وجود تمام اینها دوست داشته باشند.
آنچه که در زندگی متعلق به شماست، معرف خود واقعی شما نیست.
اشیای مادی فقط اشیا هستند. و این قطعاً هیچ ربطی به اینکه شما چه کسی هستید ندارد. بیشتر ما بسیار کمتر از چیزی فکر که میکنیم به چیزی نیاز داریم و میتوانیم با استفاده از وسایل موجود و در دسترس خود کار کنیم.
این یک یادآوری ارزشمند است. بهویژه در یک فرهنگ شدیداً مصرفکننده محور که بیشتر بر اشیای مادی تمرکز میکند تا ارتباطات معنی دار و تجربیات.
شما باید فرهنگ خودتان را خودتان ایجاد کنید. تلویزیون نبینید و هر مجله مدی را نخوانید. و اخبار عصرگاهی را زیاد نخوانید. قدرت این را داشته باشید که زمانتان را با تجارب معنا دار پر کنید. آن مکان و زمانی را که اشغال می کنید همان زندگی شماست.
اگر نگران این باشید که اخبار لحظه ای چهره های معروف را داشته باشید. در واقع دیگر اختیار و اقتدار بر خود ندارید. شما زندگیتان را در مسیر تبلیغات رسانه ها که توسط شرکت های بزرگ طراحی شده قرار دادید که می خواهند در نهایت شما به شیوه مشخصی لباس بپوشید، نگاه کنید و،،، .
این طرز فکر غم انگیز است. و فقط شست و شوی مغزی هالیوودی است. چیزی که واقعیت دارد شما و دوستانتان، خانوادتان، عشقتان، آرزو هایتان، برنامه هایتان، ترس هایتان و،،، است.
اغلب اوقات می گوییم که خودمان اهمیتی نداریم. و ما فقط موارد جنبی را در نظر می گیریم. ” مدرک گرفتن، پیدا کردن شغل، ماشین خریدن، خانه خریدن، ،،،” و این ناراحت کننده است. چرا که روزی از خواب بلند می شوید. و متوجه می شوید که فریب خورده اید. و آن زمان چیزی که میخواهید فقط اصلاح ذهنتان است.
هر چیزی در هر ثانیه تغییر می کند .
تغییرات را بپذیرید و درک کنید. همیشه در ابتدا برای شما مبهم خواهد بود. اما در آخر ارزشش را خواهد داشت.
چیزی که امروز در دست دارید. دلیلی است برای چیزهایی که فردا در دست خواهید داشت. شما هرگز نمی دانید.چیز ها اغلب خود بخود تغییر می کنند. مردم و موقعیت ها می ایند و می روند اما زندگی برای هیچ کس متوقف نمی شود.
زندگی به سرعت می گذرد. و ممکن است در ثانیه ای، آرامش به هرج و مرجی تبدیل شود. و این برای افراد هر روز اتفاق می افتد. و یا ممکن است همین الان برای فردی که در نزدیکی شماست این اتفاق در حال وقوع باشد.
گاهی اوقات یک تغییر کوچک در یک چشم به هم زدن می تواند مسیر زندگی ما را تغییر دهد. تصمیمات به ظاهر بی ضرر تمام دنیای ما را تکان می دهند مانند سنگ های آسمانی که به زمین ضربه می زنند.
کل زندگی در جهت بهتر شدن به قوت وقایع غیر قابل پیش بینی بالا و پایین می شود و ازاین رو به آن رو می شود. و این اتفاقات همیشه می افتند.
هر موقعیتی که الان وجود داشته باشد خوب یا بد تغییر خواهد کرد .آن تنها چیزی است که می توانید روی ان حساب کنید.
پس وقتی زندگی خوب است از ان لذت ببرید.در هر لحظه به دنبال چیز بهتری نباشید.شادی هرگز سراغ کسانی که از آنچه در لحظه دارند سپاسگزاری نمی کنند، نمی اید.
چه چیزی را به این لیست اضافه می کنید؟ چه درس های مهم زندگی را غالبا فراموش می کنید؟