مهارت در خوب گوش دادن

مهارت گوش دادن

 

مهارت در خوب گوش دادن

 

شاید تا کنون موارد بسیاری راجع به خوب گوش دادن و ویژگیهای آن خوانده باشید. اما در این مقاله سعی بر آن شده است تا نگاهی متفاوت به این مقوله داشته باشیم.

برای این منظور ابتدا به موانعی که باعث می شود نتوانیم به طرف مقابل خود که همکار، دوست، همسر، فرزند، یک ره گذر ساده و ،،، است خوب گوش دهیم را بیان می کنیم. و سپس با یک تست ساده میزان گوش دادن درست را در خود ارزیابی می کنیم.

به گفته محققان برخی از مهمترین مواردی که مانع گوش دادن درست به طرف مقابل می شود. تفاوت در موارد ذیل می باشد :

۱٫ فرهنگ.
۲٫ زبان مشترک.
۳٫ اعتقادات.
۴٫ نگرشها.
۵٫ انتظارات.
۶٫ تصمیمات.

در واقعیت نیز چنین است وقتی با کسی صحبت می کنیم. ولی تصمیم خود را گرفته ایم و تصمیم ما با تصمیم او فرق دارد شاید دیگر به دلایل او و حرفهایش خوب گوش نمی دهیم. یا اگر نگرش و اعتقاد ما در یک زمینه مثلا کاری با همکار یا مدیرمان فرق می کند.

بیشتر به دنیال اثبات دیدگاه خود هستیم تا آن که دریابیم فرد مقابل واقعا چه می گوید و ،،،.

حال بگذارید یک ارزیابی ساده از مهارت خود در گوش دادن انجام دهیم. همان طور که می دانید گوش دادن مؤثر سه مرحله مهم دارد.

• ادراک.
• پردازش.
• پاسخ دهی.

در بخش ادراک شما می بایست مشخص می کنید. که او “چه” می گوید هم زمان مشخص می کنید. که “چگونه” می گوید و حس فرد مقابل نسبت به آنچه می گوید چیست. در واقع شما ظاهر و باطن پیام و ارتباط را درک می کنید.
در مرحله پردازش شما به مکالمه ای مختصر با مخاطب می پردازید. تا مطمئن شوید می دانید در چه خصوصی این ارتباط بر قرار شد و به همه موضوعات مطرح شده آگاهید.

و در مرحله پاسخ دهی شما با چند سوال مطمئن می شوید. که تفسیر و تعبیر شما با واقعیت آن چه فرد بیان می دارد منطبق است. در این مرحله از ارتباط شما به ارتباط کلامی و غیر کلامی با فرد می پردازید. و از این طریق به او توجه می کنید.

حال با چند سوال در مورد هر کدام از سه مرحله فوق به ارزیابی مهارتهای گوش دادن شما می پردازیم. به ازاء هر پاسخ مثبت یک امتیاز می گیرید و چنانچه امتیازات شما از ۷ بالاتر بود می توانید به گوش دادن خود امیدوار باشید.

ادراک :

• آیا نسبت به چیزی که طرف مقابل شما می گوید حساس هستید؟
• آیا نسبت به چیزی که افراد به طور ضمنی بیان می کنند و نه صرفا به طور کلامی، آگاه هستید؟
• آیا به احساسات افراد موقع بیان نکاتشان توجه می کنید؟
• آیا فرا تر از لغاتی که مخاطب شما می گوید به او گوش می دهید؟

پردازش:

• آیا مطمئن هستید که آنچه فرد مقابل گفته است را به یاد دارید؟
• آیا می توانید نکاتی که موافق بودید و مخالف بودید را نام ببرید؟
• آیا موارد مهمی که فرد بیان می کرد را دنبال می کردید یا مسیر ذهنی خود را در صحبتهای او دنبال می کردید؟

پاسخ دهی :

• آیا با تایید کلامی به او گوش داده اید؟
• آیا نشان داده اید که پذیرنده ایده او هستید؟
• آیا سوالاتی پرسیده اید تا طرف درک کنید موضوع او را متوجه شده اید؟
• آیا از طریق ارتباط غیر کلامی (زبان بدن) به طرف مقابل گوش داده اید؟
شما وقتی خوب در گوش دادن مهارت دارید که به طرف مقابل نشان دهید علاوه بر اینکه به او توجه می کنید او را درک کرده اید. با سوالاتی که می پرسید جاهایی از حرفهای او را که شفاف نبوده است را برای خود شفاف کرد اید. به او تضمین داده اید که حرفهایش در ذهن شما می ماند و هرگز در مقابل او مانند کامپیوتر در حالت Sleep mode نبوده اید.

10 حقیقت ساده که افراد باهوش فراموش می کنند

موفقیت / گروه مدیریتی آرشیام

۱۰ حقیقت ساده که افراد باهوش فراموش می کنند.

من بعضی از باهوش ترین افراد را می شناسم. که دائما به دنبال دستیابی به موفقیت هستند. چرا که آنها یک سری حقابق ساده را که بر پیشرفتشان تاثیر دارد فراموش می کنند. اینجا به چند مورد به طور سریع اشاره می کنیم:

۱٫ تحصیلات و هوش و استعداد بدون عمل به جایی نمی رسد.

مهم نیست که شما تیزهوش هستید. و یا مدرک دکترا در فیزیک کوانتوم دارید. شما نمی توانید بدون عمل چیزی را تغییر دهید یا پیشرفتی را در دنیای واقعی ایجاد کنید.

تفاوت بزرگی بین آگاهی از اینکه کار را چگونه انجام می شود. و اینکه در دنیای واقعی چگونه انجامش میدهید وجود دارد. علم و هوش و استعداد هر دو بدون عمل کاربردی ندارد. به همین سادگی.

۲٫ شادی و موفقیت دو چیز متفاوت هستند.

خانم تاجر فوق‌العاده موفقی را می‌شناسم. که سال گذشته بصورت آنلاین یک میلیون دلار پول درآورد. هرکارآفرینی که می‌شناسم. او را به‌طور چشمگیری به‌عنوان فردی موفق در نظر می‌گیرد. اما حدس بزنید چه چیز رخ داد؟ چند روز پیش، به‌طور غیرمنتظره‌ای. به من گفت که افسرده شده است چرا؟. او گفت: “من خیلی خسته و تنها هستم. من اخیراً هیچ وقتی برای خودم نداشتم”. من فکر کردم “اوه”.

یکی از موفق‌ترین افرادی که می‌شناسم خوشحال نیست.”

همچنین موج‌سواری را می‌شناسم. که روزانه تقربیا برای تمام روز در ساحل مقابل مجتمع مسکونی‌مان در سن‌دیگو موج‌سواری می‌کند. او یکی از سرخوش‌ترین و مثبت‌ترین افرادی است که تا به‌حال دیده‌ام. گوش به گوش شنیده‌ام. که همیشه می‌خندد.

اما او در ونی که همراه با موج سوار دیگری مالک آن است. می‌خوابد و اغلب هردو از گردشگران تکدی می‌کنند. بنابراین در حالی که نمی‌توانم انکار کنم. که این مرد به‌ نظر می‌رسد شاد باشد. زندگی‌اش را به‌عنوان یک داستان موفق طبقه‌بندی نمی‌کنم.

“چه چیزی مرا خوشحال خواهد کرد؟ و چه چیزی مرا موفق خواهد ساخت؟” دو تا از مهم‌ترین سؤالاتی است که شما می‌توانید از خودتان بپرسید. اما آنها دو سؤال متفاوت هستند.

۳٫ همه برای کسب و کار خودشان می‌دوند.

مهم نیست که در چه محل کار یا برای چه‌کسی کار می‌کنید. شما فقط برای یک نفر کار می‌کنید. خودتان. سؤال بزرگ این است: چه چیزی را می‌فروشید. و به چه کسی؟ حتی اگر شما موقعیتی در یک شرکت امریکایی دارید. و یک حقوق بگیر تمام وقت هستید. شما هنوز در حال اجرای کسب و کار خودتان هستید.

شما در حال فروش یک واحد از وجودتان (یک ساعت از زندگی‌تان) به قیمتی تعیین شده (بخشی از حقوق‌تان) به یک مشتری (کارفرمای‌تان) هستید.
بنابراین چطور می‌توانید به‌طور همزمان در وقت‌تان صرفه‌جویی کنید و سود خود را افزایش دهید؟ پاسخ ها برای افراد مختلف کاملا متفاوت است اما این سوالی است که باید به پاسخش برسید.

۴٫ داشتن انتخاب‌های بیش از حد در تصمیم‌گیری مداخله می‌کند.

اینجا در قرن بیست و یکم جایی که اطلاعات با سرعت نور حرکت می‌کند. و فرصت‌های اختراع به‌نظر بی‌پایان است. ما با صف فراوانی از انتخاب‌هایی روبرو هستیم که می‌آیند. زندگی و شغل‌مان را طراحی کنند. اما متأسفانه، انتخاب‌های فراوان اغلب منجر به دودلی، گیجی و انفعال می‌شود.
چندین مطالعات کسب و کار و بازاریابی نشان داده است. که هرچه مصرف‌کننده با انتخاب‌های بیشتری از یک محصول روبرو باشد. آن محصول عموما کمتر خریداری می‌شود.

متمرکز شدن بر بهترین محصول از سبدی با سه حق انتخاب قطعاً آسان‌تر است. از تمرکز بر بهترین محصول از سبدی با سیصد حق انتخاب است. اگر تصمیم خرید سخت شود، بیشتر افراد فقط آن را رها خواهند کرد.
بنابراین اگر شما در حال فروش محصولی از یک خط تولید هستید. آن را ساده نگه دارید. و اگر شما سعی دارید که درباره چیزی در زندگی‌تان تصمیم بگیرید.

همه وقت خود را صرف ارزیابی آخرین جزئیات همه گزینه‌های ممکن نکنید. چیزی را انتخاب کنید که فکر می‌کنید عمل خواهد کرد و تلاش کنید کاری را انجام دهید. اگر این کارگر نبود، چیز دیگری را انتخاب کنید و دائماً خودتان را به جلو هل دهید.

۵٫ همه افراد دارای ابعاد موفقیت و شکست خودشان هستند.

این مورد تاحدی مرتبط به مورد ۲ است. که مربوط به شادی و موفقیت است اما این همچنین به شدت در جای خودش می‌ایستد.
تلاش برای کامل شدن، اتلاف وقت و انرژی است. کمال یک توهم است.
همه افراد، حتی الگوهای ما، چند بعدی هستیم. مردان قدرتمند کسب وکار، نوازنگان، پر فروش‌ترین نویسندگان و پدر و مادرمان همه دارای ابعاد موفقیت و ابعاد شکست در زندگی‌شان هستند.
ابعاد موفقیت‌مان معمولاً شامل چیزهایی است. که بیشترین زمان را برای انجامش صرف می‌کنیم. ما در این ابعاد موفقیم به‌دلیل تعهد طولانی‌مدت‌مان به آنها. این بخشی از زندگی‌مان است که می‌خواهیم دیگران ببینند.

این بخشی از موفقیت است که کار و زندگی‌مان را حفظ می‌کند. این مفهوم قرار دادن پای خود رو به جلو در بهترین حالت خود است. این شخصیت عمومی است که ما به‌عنوان میراث شخصی‌مان تصویر می‌کنیم.: “ABC موفق” یا “XYZ برنده جایزه”
اما در پشت هر خط داستانی که ما مطرح می‌کنیم. انسانی چند بعدی با لیستی از شکست‌های غیرحرفه‌ای نهفته است. گاهی اوقات این شخص شوهر یا همسر بدی است. گاهی اوقات این فرد به دیگران آسیب می‌رساند. گاهی اوقات این فرد چشم خود را به جاده می‌بندد و صرفاً به عقب ماشین جلویی خود نگاه می‌کند.

 

۶٫ هر اشتباهی عامل پیشرفت است.

اشتباهات به شما درس های مهمی می دهند. هر باری که اشتباه می کنید. یک قدم به هدفتان نزدیک تر می شوید. تنها اشتباهی که به شما ضربه می زند. انجام ندادن کارها تنها به دلیل ترس از اشتباه کردن است .
بنابراین تردید نکنید. به خودتان شک نداشته باشید. در زندگی، به ندرت شانسی را به دست می آورید بلکه زندگی ریسک کردن و دل به دریا زدن است.

شما هیچ وقت ۱۰۰% مطمئن نخواهید بود که کاری درست و انجام شدنی است ولی همیشه می توانید ۱۰۰% مطمئن باشید که هیچ کاری نکردن هم به درد نخواهد خورد. اکثر اوقات شما خودتان باید پی کار بروید.!
و مهم نیست که کار به چه شکلی تمام می شود. بلکه مهم این است که همیشه به آن شکلی که باید، پایان می یابد. یا شما موفق می شوید یا اینکه چیزی یاد می گیرید. همیشه رابطه برنده-برنده است. به یاد داشته باشید که اگر هرگز عمل نکنید، چیزی را با اطمینان نمی دانید و در همان نقطه تا همیشه باقی خواهید ماند.

۷٫ افراد می توانند کاری را که دوست ندارند انجام دهند، و به بهترین نحو ممکن انجامش دهند.

اگر چه من پیشنهاد می کنم که کاری یا شغلی را که دوست ندارید انتخاب نکنید. اما از بسیاری از باهوش ترین افراد هم شنیده ام که : ” برای اینکه در کاری که انجام می دهید بهترین باشید. باید آن را دوست داشته باشید”. این به تنهایی درست نیست.
یکی از بهترین دوستانم حسابدار عمومی است. او بارها در موقعیت های بسیاری که شغلش را دوست نداشته. به من گفته: “که من را تا حد مرگ ناامید و خسته می کند”. اما او غالبا پیشرفت می کند و ارتقا می گیرد.

در سن ۲۸ سالگی، میان هزاران حسابدار تازه کار که در آن بخش کار می کردند. او یکی از دو نفری بود که به مقام حسابدار ارشد در سال پیش ارتقا پیدا کرد. چرا؟ به دلیل اینکه اگرچه دوست نداشت آن را انجام دهد اما به بهترین نحو انجام می داد.
من با ده ها نفر دیگر مانند این فرد روبرو شدم. اما دیگر از جزئیات کار چشم پوشی می کنم. فقط کافی است که توجه و زمان لازم را برای انجام کامل کار یا تجارتی اختصاص دهید. در نتیجه می توانید به طور معجزه آسایی در انجام کاری که دوست ندارید موفق باشید.

۸٫ مشکلاتی که با دیگران داریم اغلب مربوط به خودمان است .

اغلب اوقات مشکلاتی که با همسرمان، پدر و مادرمان، خواهر و برادرمان و ،،،. داریم در حقیقت هرگز در قبال آنها اشتباه بسیار بزرگی نکرده ایم. به دلیل اینکه بسیاری از مشکلاتی که ما فکر می کنیم. با آنها داریم به صورت ناخود آگاه خودمان در ذهنمان ایجاد کرده ایم.

ممکن است انها در گذشته کاری انجام داده اند. که دست روی یکی از ترس ها و نا امنی های ما گذاشته است. یا ممکن است آنها آنچه که ما از آنها انتظار داشتیم. که انجام بدهند را انجام نداده اند. به عبارت دیگر مشکلاتی از این قبیل مربوط به دیگران نیستند بلکه مربوط به خودمان است.
این واقعیت است. چاره ی ساده این است که این معضلات کوچک را به راحتی در همان ابتدا حل کنیم. ما با ید تصمیم بگیریم که ایا می خواهیم اتفاقات گذشته را در ذهنمان روی هم انباشته کنیم. یا به جای ان می خواهیم ذهنمان را برای واقعیت های مثبتی که روبرویمان است باز کنیم .
به تنها چیزی که نیاز داریم تمایل به این است که چیز ها را متفاوت ببینیم – این که مسایل چگونه بوده یا چطور می توانست باشد را کنار بگذاریم و به جای ان انرژیمان را بر روی انچه که هست و انچه که می تواند امکان پذیر باشد متمرکز کنیم.

۹٫ تصمیمات احساسی به ندرت تصمیمات خوبی هستند.

تصمیماتی که بسیار احساساتی گرفته شده معمولا به جای اینکه منجر به قضاوت های درست شود. باعث گمراهی در عکس العمل هاست. این عکس العمل ها محصولی از مقدار کمی فکر هوشیارانه و احساسات زودگذر به جای ذهنی کاملا آگاه است.
در اینجا بهترین توصیه به سادگی این است: به احساساتتان اجازه ندهید که از هوش و استعدادتان پیشی بگیرد. آرام باشید و قبل از اینکه تصمیمی بگیرید که زندگیتان را تغییر دهد خوب در رابطه با آن فکر کنید.

۱۰٫ وقتی یک فرصت پیش می اید شما هرگز%۱۰۰ آماده نخواهید بود .

یکی از مواردی که همواره مانع موفقیت افراد باهوش است. بی میلی انها در پذیرفتن فرصت های جدید می باشد به دلیل اینکه آنها فکر نمی کنند که آماده باشند. به عبارت دیگر آنها فکر می کنند که به دانش ، مهارت، تجربه ی بیشتری نیاز دارند.متاسفانه ، این نوع از تفکر رشد شخصی را خفه می کند.
حقیقت این است که وقتی فرصتی پیش می آید. هیچ کس احساس آمادگی ۱۰۰% نمی کند. به دلیل اینکه بزرگترین فرصت ها در زندگی ما را مجبور به رشد احساسی و فکری می کنند.

انها ما را وادار می کنند تا به خودمان فشار بیاوریم. به این معنی که در نهایت ابتدای کار احساس راحتی نخواهیم کرد. و وقتی که احساس راحتی نمی کنیم، احساس امادگی هم نخواهیم داشت.
فقط به خاطر داشته باشید که در لحظات مهمی در طول زندگی فرصت هایی برای رشد و توسعه شخصی تان می آیند و می روند . اگر به دنبال ایجاد تغییرات مثبت در زندگیتان هستید لحظه هایی که فرصت ها می آیند را غنیمت بشمارید حتی اگر شما هنوز ۱۰۰ % احساس امادگی نمی کنید.

جهت کسب موفقیت و استفاده از اطلاعات مفید و سازنده گروه مدیریتی آرشیام کلیک کنید.

10 حقیقت دردناک بدیهی که هر کسی خیلی زود فراموش می کند

زندگی /گروه مدیریتی آرشیام

۱۰ حقیقت دردناک بدیهی در زندگی که هر کسی خیلی زود فراموش می کند.

حقیقت از هستی باز نمی ایستد حتی زمانی که نادیده گرفته شود.

قبل از اینکه خودتان درنهایت چیزی را تجربه کنید. شما آن حقیقت را صد مرتبه به صد روش مختلف شنیده‌اید. این ده حقیقت زیر شدیداً در این دسته قرار می‌گیرند. شامل درس‌هایی از زندگی هستند که بسیاری از ما احتمالاً سال‌ها پیش آنها را آموخته‌ایم. و از آن زمان تاکنون برای ما یادآوری شده است.

اما به هر دلیلی، آنها را کاملاً درک نکرده‌ایم.
دوستان این تلاشم در جهت کمک به همه ما، از جمله خودم است “که آن را درک کنیم” و “بیاد داشته باشیم” یکبار و برای همیشه.

 

متوسط زندگی بشر نسبتا کوتاه است.

ما باطناً می دانیم که زندگی کوتاه است. و مرگ در نهایت برای تمام ما اتفاق خواهد افتاد. اما با این حال بی نهایت متحیر می شویم. وقتی این اتفاق برای یکی از کسانی که می شناسیم می افتد. مانند بالا رفتن از پله های بین طبقات با ذهنی پریشان و قضاوت های نادرست در مرحله نهایی.

شما انتظار دارید که یک پله دیگر بعد از ان پله اخر وجود داشته باشد. بنابراین قبل از اینکه ذهنتان به لحظه کنونی باز گردد و جهان را انطور که هست ببینید، شما برای یک لحظه خود را خارج از تعادل میابید.

زندگی تان را امروز زندگی کنید. مرگ را فراموش نکنید. اما از آن هم نترسید. از زندگی ای که نکردید بترسید.  چون بقدری ترسیدید که زندگی نکردید.

مرگ بالاترین از دست دادن نیست. بالاترین از دست دادن این است که چیزی درونتان بمیرد. درحالی که شما هنوز زنده اید . جسور و بی باک باشید. شجاع باشید . مرگ را فراموش نکنید. اما همچنان به مرحله بعدی فکر کنید.

شما تنها زندگی ای را تجربه می کنید که خودتان برای خودتان خلق می کنید.

زندگی شما فقط برای خودتان است. دیگران می توانند شما را متقاعد کنند. اما نمی توانند جای شما تصمیم بگیرند. آنها می توانند با شما راه بروند اما نه در کفش های شما. پس مطمین شوید. که مسیری که انتخاب کرده اید با تمایلات و احساساتتان هم مسیر است و از تغییر مسیر ترسی نداشته باشید.
به یاد داشته باشید. این که در پایین ترین پله نردبانی باشید. که می خواهید از ان بالا بروید خیلی بهتر از ان است که در بالاترین پله نردبانی باشید که خواسته خودتان نیست.
بهره ور و صبور باشید. و این واقعیت را بدانید که صبر به معنی انتظار نیست. آن به معنی توانایی نگه‌داشتن نگرشی مثبت است درحالی که برای انچه که به ان اعتقاد دارید. سخت کار و تلاش می کنید.

این زندگی شماست و تماما از تصمیمات شما ساخته می شود . احتمالاً صدای اعمالتان رساتر از صدای کلماتتان است. موعظه‌ای که شیوه زندگی‌تان به دیگران می‌دهد بلندتر از موعظه کلام‌تان شنیده می‌شود. بگذارید در انتها، موفقیت‌تان خود گویای شما باشد.
و اگر زندگی فقط یک چیز را به شما می‌آموزد. بگذارید آن جهشی پرشور برای زندگی‌تان باشد. که همیشه ارزشش دارد. حتی اگر هیچ ایده ای ندارید که به کجا می خواهید بروید. به قدری شجاع باشید که تا مرزهای ناشناخته پیش بروید و همواره به ندای قلبتان گوش فرا دهید.

مشغول بودن به معنی موثر بودن نیست.

مشغول بودن یک فضیلت نیست. یا چیزی که باید مورد احترام قرار بگیرد. اگرچه همه ما دوران‌هایی از زمان‌بندی‌های دیوانه‌وار را داریم. تعداد بسیار کمی از ما نیاز داریم که به‌طور مدارم تمام اوقات مشغول باشیم. ما فقط نمی‌دانیم که چطور از منابع خود استفاده کنیم، به‌درستی اولویت‌بندی کنیم و چه زمانی باید نه بگوییم.
مشغول بودن این روزها به‌ندرت به‌معنی بهره‌وری است. فقط نگاه سریعی به اطراف بیاندازید. افراد مشغول با حاشیه گسترده‌ای از نظر تعداد بیشتر از افراد بهره‌ور هستند. افراد مشغول همه جا در حال عجله هستند. و تا اواخر نیمه وقت در حال دویدن هستند. آنها در حال جلو بردن کار، کنفرانس‌ها، جلسات، تعهدات اجتماعی و غیره هستند.

آنها به‌ندرت وقت کافی برای جمع شدن با خانواده خود دارند و به‌ندرت به اندازه کافی می‌خوابند. با این حال، ایمیل‌ها مانند گلوله‌های مسلسل در حال تیراندازی به تلفن‌های همراه هوشمندشان است. و کسانی که روزهای‌شان را برنامه‌ریزی می‌کنند در اوج این تعهدات گیر می‌افتند.

برنامه زمانی شلوغ‌شان به آنها حس بالایی از اهمیت می‌دهد. اما این‌ها همه یک توهمَ است. آنها مانند همسترها (موش‌های صحرایی) در یک چرخ می‌چرخند.
اگرچه مشغول بودن می‌تواند برای لحظه‌ای بیش از هر چیز دیگری به ما حس زنده بودن بدهد. اما این احساس طولانی مدت پایدار نخواهد بود. ما به‌ناچار نخواهیم دانست که آیا فردا زنده هستیم یا در بستر مرگ خوابیده‌ایم.

بنابراین بیایید آرزو کنیم که زمان کمتری را صرف موارد کم اهمیت کاری کنیم و زمان بیشتری یک زندگی هدفمند داشته باشیم.

همیشه قبل از پیروزی نوعی از شکست رخ می دهد.

اغلب اشتباهات اجتناب ناپذیرند. یاد بگیرید در زندگی خودتان را ببخشید. مساله اصلی اشتباه نکردن نیست بلکه تنها مساله این است که هرگز از انها درس نگیرید.
اگر شما بیش از حد از شکست می ترسید. قادر نخواهید بود آنچه برای موفقیت نیاز است را به انجام رسانید. راه حل این مشکل ایجاد دوستی با شکست است. آیا می دانید تفاوت بین یک استاد و یک مبتدی چیست؟ ”
یک استاد، زمان های بیشتری نسبت به یک مبتدی سعی کرده و شکست خورده است. پشت هر قطعه هنری بزرگ هزاران شکست ناشی از تلاش برای ایجاد آن اثر وجود دارد. اما این تلاش ها هرگز به ما نشان داده نمی شوند.
این که در حال حاضر خوشحال نیستید اصلا به این معنی نیست که هرگز نخواهید بود.

فکر کردن و انجام دادن دو چیز کاملا مجزا هستند .

موفقیت هرگز به دنبال شما نمی گردد در حالی که شما در حال فکر کردن به آن هستید .
شما آن چیزی هستید که انجام می دهید. نه آن چیزی که می گویید می خواهید در آینده انجام دهید. دانش بدون عمل اساسا بدون فایده است.

چیزهای خوب به سراغ کسانی نمی آیند که منتظرند بلکه به سراغ کسانی می آید که در جهت رسیدن اهداف مشخصی کار می کنند. از خودتان بپرسید واقعا چه چیزی برایتان مهم است و شهامت آن را داشته باشید که زندگیتان را پیرامون جوابتان بسازید.

و به یاد داشته باشید اگر  منتظرید تا %۱۰۰ احساس آمادگی کنید. برای شروع کردن ، شما احتمالا برای باقی عمرتان منتظر خواهید ماند.

برای فراموش کردن مجبور نیستید که منتظر عذرخواهی بمانید.

وقتی یاد می گیرید که تمام عذر خواهی هایی که هرگز نشنیدید را بپذیرید زندگی بسیار آسان تر می شود . نکته کلیدی این است که برای هر تجربه ای خدا را شکر کنید – مثبت یا منفی.

یک مرحله به عقب برگردید و بگویید ” متشکرم برای این درس” این واقعیت است که کینه داشتن از گذشته واقعا شادی امروز را از بین میبرد .
عفو و بخشش یک تعهد است . وقتی شما شخصی را می بخشید یک تعهد ایجاد میکنید. که مسایل غیر قابل تغیر گذشته که بر ضد شرایط کنونی تان است را در ذهنتان نگه ندارید.

بعضی از افراد هستند که به شما نمی‌خورند.

شما به بزرگی افراد دور و بر خود هستید. بنابراین به اندازه کافی شجاع باشید که آن افرادی را که دائماً شما را پایین می‌آورند، رها کنید. شما مجبور نیستید با آن افرادی ارتباط داشته باشید. که دائماً در شما احساس کمتر بودن ایجاد می‌کنند.
اگر کسانی باعث ایجاد احساس ناراحتی در شما می‌شوند. و هرزمان که با آنها هستید احساس ناامنی دارید. به هردلیلی آنها احتمالاً دوستان خوبی برای شما نیستند.

اگر آنها باعث می‌شوند که شما خودتان نباشید یا اگر به هرطریقی در شما احساس “کمتر بودن ” می‌دهند، به‌دنبال ارتباط با آنها نباشید.

اگر بعد از خودمانی شدن با آنها احساس تخلیه شدن می‌کنید یا زمانی که به یاد آنها می‌افتید کمی احساس اضطراب می‌کنید، به شهود خود گوش دهید. “افراد درست” بسیار زیادی برای شما وجود دارند که به شما انرژی و انگیزه می‌دهند که بهترین خود باشید. بی‌معنی است که با آن افرادی که به شما نمی‌خورند بالاجبار ارتباط داشته باشید.

این کار افراد دیگر نیست که شما را دوست داشته باشند ، این وظیفه‌ی شماست.
این مهم است که با دیگران خوب باشید. اما مهم تر از ان این است که با خودتان خوب باشید.شما واقعا باید خودتان را دوست داشته باشید تا بتوانید هر چیزی را در این زندگی انجام دهید. خودتان را از دید گاه کسانی که با ارزشهای شما همسو نیستند نبینید. خودتان را باارزش بدانید حتی اگر دیگران اینطور فکر نکنند.
بگذارید دیگران شما را همانطوری که هستید. دوست داشته باشند.با تمام نقص هایی که ممکن است داشته باشید . با تمام نامطلوبی هایی که گاهی اوقات در خود احساس می کنید. و تمام کمبود هایی که واقعا دارید.بله اجازه دهید افرادی شما را با وجود تمام اینها دوست داشته باشند.

آنچه که در زندگی متعلق به شماست، معرف خود واقعی شما نیست.

اشیای مادی فقط اشیا هستند. و این قطعاً هیچ ربطی به اینکه شما چه کسی هستید ندارد. بیشتر ما بسیار کمتر از چیزی فکر که می‌کنیم به چیزی نیاز داریم و می‌توانیم با استفاده از وسایل موجود و در دسترس خود کار کنیم.

این یک یادآوری ارزشمند است. به‌ویژه در یک فرهنگ شدیداً مصرف‌کننده محور که بیشتر بر اشیای مادی تمرکز می‌کند تا ارتباطات معنی دار و تجربیات.
شما باید فرهنگ خودتان را خودتان ایجاد کنید. تلویزیون نبینید و هر مجله مدی را نخوانید. و اخبار عصرگاهی را زیاد نخوانید. قدرت این را داشته باشید که زمانتان را با تجارب معنا دار پر کنید. آن مکان و زمانی را که اشغال می کنید همان زندگی شماست.

اگر نگران این باشید که اخبار لحظه ای چهره های معروف را داشته باشید. در واقع دیگر اختیار و اقتدار بر خود ندارید. شما زندگیتان را در مسیر تبلیغات رسانه ها که توسط شرکت های بزرگ طراحی شده قرار دادید که می خواهند در نهایت شما به شیوه مشخصی لباس بپوشید، نگاه کنید و،،، .

این طرز فکر غم انگیز است. و فقط شست و شوی مغزی هالیوودی است. چیزی که واقعیت دارد شما و دوستانتان، خانوادتان، عشقتان، آرزو هایتان، برنامه هایتان، ترس هایتان و،،، است.
اغلب اوقات می گوییم که خودمان اهمیتی نداریم. و ما فقط موارد جنبی را در نظر می گیریم. ” مدرک گرفتن، پیدا کردن شغل، ماشین خریدن، خانه خریدن، ،،،” و این ناراحت کننده است. چرا که روزی از خواب بلند می شوید. و متوجه می شوید که فریب خورده اید. و آن زمان چیزی که میخواهید فقط اصلاح ذهنتان است.

هر چیزی در هر ثانیه تغییر می کند .

تغییرات را بپذیرید و درک کنید. همیشه در ابتدا برای شما مبهم خواهد بود. اما در آخر ارزشش را خواهد داشت.
چیزی که امروز در دست دارید. دلیلی است برای چیزهایی که فردا در دست خواهید داشت. شما هرگز نمی دانید.چیز ها اغلب خود بخود تغییر می کنند. مردم و موقعیت ها می ایند و می روند اما زندگی برای هیچ کس متوقف نمی شود.

زندگی به سرعت می گذرد. و ممکن است در ثانیه ای، آرامش به هرج و مرجی تبدیل شود. و این برای افراد هر روز اتفاق می افتد. و یا ممکن است همین الان برای فردی که در نزدیکی شماست این اتفاق در حال وقوع باشد.
گاهی اوقات یک تغییر کوچک در یک چشم به هم زدن می تواند مسیر زندگی ما را تغییر دهد. تصمیمات به ظاهر بی ضرر تمام دنیای ما را تکان می دهند مانند سنگ های آسمانی که به زمین ضربه می زنند.

کل زندگی در جهت بهتر شدن به قوت وقایع غیر قابل پیش بینی بالا و پایین می شود و ازاین رو به آن رو می شود. و این اتفاقات همیشه می افتند.
هر موقعیتی که الان وجود داشته باشد خوب یا بد تغییر خواهد کرد .آن تنها چیزی است که می توانید روی ان حساب کنید.

پس وقتی زندگی خوب است از ان لذت ببرید.در هر لحظه به دنبال چیز بهتری نباشید.شادی هرگز سراغ کسانی که از آنچه در لحظه دارند سپاسگزاری نمی کنند، نمی اید.

چه چیزی را به این لیست اضافه می کنید؟ چه درس های مهم زندگی را غالبا فراموش می کنید؟

 

نقل قول هایی الهام بخش برای انگیزه دادن به شما در سال جدید

سال جدید / گروه مدیریتی آرشیامنقل قول هایی الهام بخش برای انگیزه دادن به شما در سال جدید

آغاز سال نو بهترین زمان برای تامل در سالی که گذشت. و شروعی دوباره است. چه در زمینه کاری و چه در زمینه روابط و سلامتی تان. این نقل قول ها را در محیط اطرافتان نصب کنید. جایی که بتوانید آن را درلحظه سال تحویل ببینید. و آنها را در طول سال در ذهنتان نگه دارید. تا مشوقی باشد که سال آینده برایتان بهترین سال شود.

نقل قول هایی برای شغلتان

اگر شما در سال جدید به فکر تغییر شغلتان هستید. یا اگر می خواهید در شغل فعلیتان پیشرفت کنید. نقل قول های فراوانی وجود دارند که می توانند الهام بخش شما باشند. برای انجام کارهایی در جهت رسیدن به اهدافتان. اهداف شغلی را که انتظار دارید در آن سال کسب کنید به ثبت برسانید. واین نقل قول های الهام بخش را در جاهایی نصب کنید. که جلوی دیدتان باشد بطوری که اغلب اوقات آنها را ببینید. آنها به شما در تمرکز بر اهدافتان و کار در مسیر موفقیت کمک خواهند کرد.
“یکی از اشتباهات بزرگی که مردم انجام می دهند. این است که سعی می کنند. به زور خودشان را علاقمند کنند. شما شور و اشتیاقتان را انتخاب نمی کنید بلکه شور و اشتیاقتان شما را انتخاب می کند.” جف بزوس.

“رویاهای شما به واقعیت تبدیل نخواهد شد مگر اینکه عرق بریزید. مصمم باشید و از هیچ تلاشی فروگذار نکنید.” کولین پاول.

” فردی که مرتکب خطا نمی شود. معلوم است که هیچ کار خاصی انجام نداده است.” انیشتین.
استیو جابز جزو افرادی است . که خود انگیخته بوده و از داخل گاراژ خانه پدر خوانده اش توانست. یکی از غول های فناوری دنیا- شرکت اپل را راه اندازی کند.
به گفته آقای مرحوم جابز : ” شجاعت این را داشته باشید. تا به دنبال حس درونی خود بروید. حس درونی شما به خوبی می داند. که شما به چه انسانی مبدل خواهید شد. به غیر از حس درونی شما بقیه چیز ها در درجه دوم قرار دارند.
“هرگز در کاری که دوستش نداری نمان . اگر از آنچه انجام می دهی لذت ببری خودت را هم دوست خواهی داشت . و آرامشی درونی را تجربه خواهی کرد. و اگر در کنار این عوامل از نعمت سلامتی هم برخوردار باشی. به موفقیت بزرگ تری از آنچه تصور می کردی دست خواهی یافت.” جانی کارسون.

نقل قول هایی برای زندگی شخصی تان

چه بدنبال یک رفیق شفیق باشید. چه در حال جنگ و دعوا در یک رابطه فعلی باشید . سال جدید بهترین زمان است برای ارزیابی کردن همه موارد مربوط به فرد و مشخص کردن اینکه آن روابط را در چه مسیری می خواهید هدایت کنید.

این نقل قول ها برای کسانی که به دنبال راهنمایی دیگران در روابطشان هستند. بسیار مناسب است،خواه در مورد فردی بسیار مهم، خواه در مورد اعضای خانواده. گاهی آنها را در طول سال بازبینی کنید به عنوان راهی برای به یاد آوردن آنچه ابتدای سال به آن فکر کرده بودید.
” ممکن است شما با شخصی برای سال ها، هرروز و هر لحظه صحبت کنید. اما ممکن است به‌ اندازه‌ فردی به شما نزدیک نباشد. که فقط روبروی شما می‌نشیند. و بدون اینکه کلمه ای صحبت کند. شما احساس می کنید آن فرد به قلبتان بسیار نزدیک است. انگار سالهاست او را می شناسید .  ارتباطات از طریق قلب شکل می گیرند نه از طریق زبان.” جوی بل.

“به نظر می رسد بهترین روابط اغلب آنهایی هستند.

که از گذشته ریشه عمیقی در دوستی دارند .می دانید، روزی ممکن است به فردی نگاه کنید و چیز هایی در آن فرد ببینید. که تا شب قبل ندیده بودید. ممکن است همه چیز در لحظه جابجا شود و شخصی که فقط برایتان یک دوست بود ناگهان تنها فردی می شود که می توانید خودتان را در کنارش تصور کنید .” جیلیان آندرسون.

” هر زوجی همیشه نیاز به بحث و گفتگو دارند. فقط برای اینکه ثابت کنند آن رابطه هنوز به اندازه کافی قوی است. برای ادامه دادن. در روابط بلند مدت، چیزی که اهمیت دارد، پشت سرگذاشتن فراز و نشیب‌ها است.” نیکولاس اسپارک.
“عشق به خانواده و تحسین دوستان بسیار با ارزش تر از ثروت و امکانات است.” چارلز کولارت.

نقل قول هایی برای زندگی به سبکی سالم

از متداول ترین تصمیماتی که مردم در سال جدید می گیرند شروع زندگی به سبکی سالم تر است. مردم تصمیم می گیرند. که سالم تر غذا بخورند و ورزش را شروع کنند . امیدوارند که وزن کم کنند و ظاهر بهتری پیدا کنند. این نقل قول ها به شما در مسیر رسیدن به اهداف سلامتی و تناسب اندام کمک می کند .
“هر بیماری که توسط رژیم غذایی درمان می گردد. به هیچ وسیله دیگری قابل درمان نیست ” موسی بن میمون.
“من متوجه شدم که از غذا مهم تر هستم . من یک تکه بزرگ از پیتزا را دوست دارم. اما خودم را بیشتر دوست دارم. لاغر شدن تغییر دادن مسیر ذهنی است. که در مورد خودتان دارید . این یعنی خود را سزاوار سالم بودن بدانید.” ولری برتینلی.

“هیچ راه سریع و جادویی برای کاهش وزن وجود ندارد. فقط باید به روش طبیعی با رعایت رژیم غذایی و ورزش و ادامه دادن آن به کاهش وزن برسید . و باید قادر باشید با سرعت مربوط به خود آنرا انجام دهید.” جردین اسپارکس

“تغییرات از فداکاری و کار سخت حاصل می‌شوند.” تونی سورنسون
“ورزش ابزار بسیار مهمی است . مهم نیست چقدر پولدار هستید. در هر صورت شما قادر نیستید. یک بدن خوب و سالم را با پول بخرید. شما مجبورید خوب کار کنید. و فعالیت بدنی داشته باشید. من به آن آرامش رسیدم. این یکی از چیز های کمی است در زندگی که همه ی ما در مورد آن یک سطح هستیم .” وینی.

این نکات الهام بخش می توانند شما را بر روی اهدافی که برای سال جدید برای خودتان در نظر گرفته اید با انگیزه و متمرکز نگه دارند.

یکی از بهترین درس های همیشگی مدیریت در فقط 29 کلمه

رهبری / گروه مدیریتی آرشیام

یکی از بهترین درس‌های همیشگی رهبری در فقط ۲۹ کلمه

سال ۱۹۸۷ بود و من به‌تازگی اولین کار اجرایی بزرگم را در یک شرکت تلویزیونی کابلی در لس آنجلس شروع کرده بودم. در این مرحله از زندگی حرفه‌ام من تشنه راهنمایی‌هایی بودم که چگونه به رهبری بزرگ تبدیل شوم.
دست سرنوشت آن را ناگهان برایم به ارمغان آورد، یک روز صبح در دفتر رئیسم نشسته بودم و چشمانم ناگهان به پوستری که بر روی دیوار آویزان شده بود، افتاد. عنوانش توجه مرا جلب کرد: “دوره آموزشی کوتاه رهبری در روابط انسانی”.
آنچه که بر روی پوستر نوشته شده بود، اینجا آورده شده است:


دوره آموزشی کوتاه رهبری در روابط انسانی

شش کلمه بسیار مهم:
“من قبول دارم که اشتباه کردم.”

پنج کلمه بسیار مهم:
“تو کار بزرگی انجام دادی!”

چهار کلمه بسیار مهم:
“شما چه فکری می‌کنید؟”

سه کلمه بسیار مهم:
“اگر اجازه بدهید.”

۲ کلمه بسیار مهم:
“از شما متشکرم.”

۱ کلمه بسیار مهم:
“ما”

کم اهمیت‌ترین کلمه:
“من.”

برای چند دقیقه به آن خیره شده بودم، تمرکزم با صدای رئیسم شکسته شد. ” می‌دانی که البته آن تمام آموزش نیست ”
گفتم: “ببخشید منظورتان چیست؟”
او گفت: “هفت کلمه بسیار مهم” نیز وجود دارد – قبول دارم که نمی‌دانم، اما پی خواهم برد. اکنون تو دوره آموزشی کوتاهی را در روابط انسانی کامل کرده‌ای!”
من به‌سرعت پایین دفترچه یادداشتم نوشتم “اتمام” دوره آموزشی کوتاه. زمانی که به دفتر کارم برگشتم، آنها را یکبار دیگر خواندم.
این کلمات مرا صدا می‌زدند. من جوهر این “دوره” را جذب کردم – مهم: فارغ از خود بودن، انسان بودن، باملاحظه بودن، قابل اعتماد، فروتن و رهبری مؤثر بودن است.
حق با رئیسم بود که آن “هفت کلمه مهم” را اضافه کرد _ دانستن آنچه که شما نمی‌دانید (و اعتراف به آن) یک بخش‌ اساسی از شخصیت رهبری بزرگ است.
من هرگز این درس را فراموش نکرده‌ام – به‌دلیل سادگی مطلق و صراحتش.
در فقط ۲۹ کلمه.
اما یکی از بهترین درس‌های رهبری بود که تا به‌حال یادگرفته‌ام.
و شرط می‌بندم که اگر شما این اسلاید را چاپ کنید و برای فقط چند دقیقه مطالعه کنید، همان تأثیر را برای شما خواهد داشت.

منبع

برای تشخیص سبک رهبری خود کلیک کنید.

چگونه زمان خود را در تعطیلات بهتر مدیریت کنیم

تعطیلات / زمان/ گروه مدیریتی آرشیام

چگونه در تعطیلات خود مدیریت زمان بهتری داشته یاشیم؟!

بعد از یکسال کار و تلاش همیشه بخشی از سال به عنوان تعطیلات سال جدید در نظر گرفته می شود. همیشه مجموعه بسیار زیادی از انواع فعالیتها در ذهن ما وجود دارد. که تصمیم داریم در تعطیلات انجام بدهیم. اما واقعا چند درصد آنها را می توانیم به سرانجام برسانیم؟
انجام کارهای عقب افتاده، خرید، مهمانی، گذراندن وقت با خانواده. تماشای فیلم و تلویزیون، برنامه های مسافرتی و بسیاری فعالیت دیگر همیشه وجود دارد. که معمولا از ظرفیت زمان قابل دسترس خارج است. و این لیست هیچگاه نیز تمامی ندارد.

همین عامل سبب می شود که در روزهای تعطیل که قرار است. با استراحت و تفریح آرامش دوباره ای کسب کنیم. نتیجه بالعکس شود و همواره استرس داشته باشیم. که به این کارهای پشت سر هم برسیم و نتوانیم زمان را به خوبی مدیریت کنیم. و احساس خستگی و مغلوب شدن داشته باشیم.
توصیه های ذیل طراحی شده است تا به شما احساس آزادی و تعادل بیشتری در تعطیلات بدهد. تا بتوانید از تعطیلات خود بیشترین لذت را ببرید. اگر چه شاید این موارد موضوعات جدیدی نیست. و اکثر ما از آن آگاهی داریم اما مرور آن و کنار هم قرار دادنش مطمئنا در آستانه تعطیلات نوروزی خالی از لطف نخواهد بود.

۱٫ در ابتدا لیستی از کلیه کارهایی که نیاز است انجام دهید تهیه کنید.

این لیست شامل کلیه فعالیتهای مورد نظر شما از کارهای عقب مانده تا خرید، بازی با بچه ها، گذراندن وقت با دیگران و ،،، می باشد. لیست کردن فعالیت ها کلیدی ترین نقش را در ایجاد توازن در تعطیلات شما خواهد داشت.

۲٫ برای هر کدام از فعالیتهای یاد شده زمانی واقعی در نظر بگیرید.

زمان شروع، مدت زمانی که به طول می انجامد و زمان پایان تعطیلات را مشخص کنید. وقتی نوع کارها مشخص باشد و زمان انجام آن نیز تعیین شود شما می توانید آرامش داشته باشید که برای آنکه هر آنچه نیاز است انجام شود، کافی است به لیست خود متعهد باشید و دیگر نیاز نیست دائم نگران باشید و استرس نرسیدن به کارها را داشته باشید.

۳٫ خود را متعهد به رعایت برنامه ریزی انجام شده خود بکنید.

این قسمت یکی از بحرانی ترین بخش این فرایند است. در طی این مسیر زمانهایی هست که کارهایی را باید انجام دهید که به آنها علاقه ای ندارید ولی هر طور شده آن را انجام دهید. به یاد داشته باشید گذشتن زمانهایی که شما علاقه ای به انجام آن کار ندارید به مثابه درگاه یا آستانه ورود شما به کارهایی است که در تعطیلات خود علاقه مند به انجام آنها هستید.

۴٫ در تهیه لیست فعالیت ها، از نامگذاری شادی بخش و خنده دار استفاده کنید.

از نامهایی استفاده کنید که برای شما الهام بخش باشند. می توانید از اسمهایی نظیر خرید برای علی و ستاره یا دادن کادو سال نو با عشق به رضا و یاسمن استفاده کنید.

۵٫ اگر برنامه خود را انحام ندادید یا زمان انجام آن را از دست دادید دوباره برنامه ریزی کنید تا برنامه های ناتمام به اتمام برسند.

۶٫ هر روز برای شخص خودتان یک برنامه قشنگ و دلچسب برنامه ریزی کنید.

زمانی که برنامه ریزی می کنید به یاد داشته باشید که این برنامه ریزی برای شما ست تا هر کاری که شما دلتان می خواهد در تعطیلات تان انجام دهید.

۷٫ لذت ببرید.

این فصل تعطیلات است لذت ببرید و شاد باشید.

۸٫ سعی نکنید به همه برنامه ها بله بگویید.

خود را محدود نکنید که به تمامی مهمانی ها بروید و تمامی افرادی که مایلند با شما باشند را ببینید. این باعث می شود استرس به شما وارد شود و به کارهای شخصی خود نرسید. برنامه خود را با کسانی تنظیم کنید که شما هم مایل به گذراندن وقت با آنها هستید و در دام بله گفتن به همه پیشنهادات نیافتید.

درس ها یی که از طبیعت می توان گرفت

درسهایی که از طبیعت می توان گرفت

چند نفر از ما در طول هفته وقت برای پیاده روی و گذران وقت با طبیعت می گذاریم؟ احتمالا تعداد محدودی! جا دارد که تشکر کنم. از برنامه زمان بندی فشرده کاریمان و سرعت باورنکردنی گذر زمان در زندگی که فرصت این کار را بر ما تنگ می کند. و همچنین معضلات زندگی شهری از آلودگی هوا گرفته تا تخریب محیط زیست و همه این موارد که باعث می شود.

گاهی حتی در بزرگرا ه ها طبیعت را نبینیم.

اما اینها باعث می شود تا فراموش کنیم از چیزی بزرگتر و با ارزش تر لذت ببریم. طبیعت!
آری طبیعت یک هدیه بسیار با ارزش و یک منبع بدون قیمت است. تصور کنید یک روز صبح از خواب بیدار می شوید. در هوایی تازه، پاکیزه و آسمانی آبی نفس عمیقی می کشید. سپس چند لیوان از آب زلال و خنک بر گرفته از کوه می نوشید. و چند قدمی همگام با پرندگان در دل دشت سر سبز قدم می زنید. فوق العاده است. این طور نیست؟
آیا تا به حال به این موضوع فکر کردیده اید. که اگر بنا به دلایلی که گفته شد. فرصت کمی برای بودن با طبیعت داریم حداقل چه درسهایی می توانیم از آن بیاموزیم؟ طبیعت اولین معلم بشر بوده است. طبیعت به ما درسهایی ساده ولی بسیار مهمی می آموزد. که می تواند به راحتی کیفیت زندگی انسان را ارتقاء دهد. تنها با کمی مشاهده و تفکر هر روز می توانیم درسهایی از طبیعت بیاموزیم. به من اعتماد کنید پشیمان نمی شوید!
در این مقاله سعی شده است تا به ۸ مورد از مهمترین این درسها اشاره شود. شما می توانید آموزه های بیشتری به آن بیافزایید.

۱٫ همیشه چیزهایی وجود دارد که ما نمی توانیم آنها را کنترل کنیم.

طبیعت / موج / گروه مدیریتی آرشیام
به موج دریا دقت کنید. موجهای بزرگ و بلند و خروشان که به شکلی خشمگین به خود می پیچند. و در انتها به شکل صلح آمیزی در ساحل فرود می آیند. یا به طوفان باران و باد دقت کنید. طبیعت بعد از یک روز بارانی و طوفانی شدید و ترسناک چنان آرامشی به خود می گیرد. که گویی هیچ اتفاقی نیفتاده است.

در زندگی ما نیز چنین است. باید بپذیریم که زندگی در جریان است. و نگران وقایعی نباشیم که از کنترل ما خارج اند . و ما نمی توانیم آنها را تغییر دهیم. می آموزیم که بگذاریم این شرایط بگذرند. در برابر آن مقاومت نکنیم. اگر در برابر موج مقاومت نکنید. و خود را سوار بر آن کنید او نیز به آسانی از شما می گذرد. و در صورتیکه با قایقی به جنگ آن بروید او قادر است شما و قایق را در خود غرق کند.

اگر باور کنید که هستند چیزهایی که از کنترل شما خارجند و همچنین اگر نسبت به وقایعی که خارج از کنترل شماست این گونه عمل کنید آن موج پس از مدت زمان اندکی در ساحل زندگی شما آرامش می گیرد طبیعت زندگی شما بعد از طوفان سهمگین حالتی به خود می گیرد که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده و همه چیز می تواند از نو شروع شود.

 

۲٫ انعطاف پذیر باشیم.

 طبیعت/انعطاف پذیری/ گروه مدیریتی آرشیام
مطالعه متخصصان محیط زیست و ژنتیک بر روی موجودات زنده در طبیعت نشان می دهد. تنها آن دسته از موجوداتی که می توانند به خوبی خود را با محیط اطراف خود وفق دهند. زنده می مانند و بقاء خود را حفظ می کنند.
طبیعت به ما می آموزد که خودمان را با شرایطی که برایمان پیش می آید تطبیق دهیم . اگر می خواهید در زندگی پیروز شوید. این درس بزرگ و مهمی است. ما همواره در شرایط یکسان و هموار نیستیم. ما باید یاد بگیریم که در هر آبی شنا کنیم، آشنا یا نا آشنا، کم عمق یا پر عمق فرقی نمی کند. او به ما می آموزد که هرگز نباید در شرایط سخت نا امید شویم و رها کنیم.

 

۳٫ حتی چیزهای کوچک نیز مهم هستند!

طبیعت/چیزهای کوچک/گروه مدیریتی آرشیام
چرخه زندگی بسیار شگفت آور است. هر جزیی به جزء دیگر وابسته است. هیچ گونه ای از طبیعت را نمی یابید که بدون دلیل به وجود آمده باشد. یا فاقد ارزش باشد. هر کدام از اجزاء، حتی کوچکترین آنها، به صورتی که بقاء دیگر اجزا به آن وابسته است. بخشی از چرخه طبیعت هستند.
این واقعیت زندگی بشری نیز هست. ما همگی به یکدیگر وابسته هستیم. هیچ کس نیست که ارزشی نداشته باشد. و کوچکترین مسائل در زندگی به اندازه مسائل بزرگ مهم هستند. پس توجه به جزئیات از جنبه های مهم زندگی ماست.

۴٫ فداکار ی و از خود گذشتگی

طبیعت/فداکاری/گروه مدیریتی آرشیام
درختان همواره استفاده از میوه های خود را به دیگران پیشنهاد می دهند. آیا تا به حال در این کار آنان عمیق شده اید؟ آیا این طور نیست که آنها هر آنچه که دارند را داوطلبانه در اختیار ما می گذارند. چه درسی در آن نهفته است؟ طبیعت بسیار فداکار است. ما نیز می توانیم بیاموزیم که همواره به دیگران پیشنهاد کمک بدهیم.

اگر چیزی بلدیم یا ویژگی خاصی در ما وجود دارد آن را به دیگران نیز بیاموزیم. و باعث پیشرفت آنها شویم. در این صورت است که مانند آن باغ پر میوه ای که انسانها با استفاده از میوه های رسیده آن طعم شادی و امید را می چشند شادابی و زیبایی نیز در دنیای ما بیشتر می شود.

 

۵٫ مهارت در فنون مختلف

طبیعت/مهارت/گروه مدیریتی آزشیام
طبیعت همه فن حریف است. جنبه های مختلفی وجود دارد که طبیعت در آنها نقش ایفا می کند. اگر به طبیعت دنیا بنگرید از انواع صحرا تا دشت از جنگلهای آمازون تا استرالیا از انواع کوهها تا دریا ها و اقیانوسها و….. تنوع در طبیعت موج می زند.
زندگی ما نیز مملو از مسائل و موضوعات مختلف و متنوع است. ما در زندگی در نقشهای متعددی بازی می کنیم. دانش آموز، دانش جو، در خانواده، همسر، پدر، مادر، دوست، فرزند، معلم، مدیر، کارمند و،،،.
ما می بایست عملکرد خود را در تمامی این نقشها مدیریت کنیم و یکی را فدای دیگری نکنیم. پس لازم است تا مهارتهای لازم برای هر کدام را کسب کنیم تا بتوانیم یک کل بزرگ زیبا و معنا دار در زندگی خود تشکیل دهیم.

 

۶٫ رشد و ارتقاء

طبیعت/رشد وارتقاء/گروه مدیریتی آزشیام
از ابتدای خلق جهان تا به امروز طبیعت رشد و پویایی خود را فصل به فصل متوقف نکرده است. او هر آن چیزی که می خواهد خودش بدست می آورد. این همان رویکردی است که ما می بایست در خصوص اهدافمان در زندگی اتخاذ کنیم و ما هرگز نباید از رشد و پیشرفت باز بمانیم.

 

۷٫ زیبایی در عین سادگی

طبیعت/سادگی/گروه مدیریتی آزشیام
۸٫ بعد از پاییز و زمستان دوباره بهار می آید!

طبیعت/گذر/گروه مدیریتی آزشیام
هیچ چیز ماندگار نیست. همه چیز در حال گذر است. همان طور که بعد از فصل سرما بهار و سر زندگی دوباره می آید و پس از مدتی نیز مجددا به پایان می رسد. طبیعت از یک الگو تبعیت می کند. تأسف و درد و رنج ماندگار نیست. بعد از گذشت زمان، زیبایی و شادی باز می گردد.

 

تفاوت بین عزت نفس و اعتماد به نفس

اعتماد به نفس - عزت نفس /گروه مدیریتی آرشیام

تفاوت بین عزت نفس و اعتماد به نفس

اغلب اوقات اصطلاحاتی چون عزت نفس و اعتماد به نفس را زمانی که یک شخص می خواهد احساسش را درباره خود توصیف کند. با یکدیگر اشتباه میگیریم. اگر چه هر دو آنها بسیار شبیه هم هستند.

اما دو مفهوم جداگانه و متفاوت دارند. زمانی که می خواهید احساستان را نسبت به خودتان بهبود ببخشید بسیار اهمیت دارد که نقش این دو مفهوم را درک کنید.

عزت نفس چیست؟

اعتماد به نفس - عزت نفس /گروه مدیریتی آرشیام

 

عزت نفس اشاره دارد به اینکه شما چه احساس کلی نسبت به خود دارید. چقدر خودتان را دوست دارید؟ و چقدر برای خود احترام قائلید و نظر مثبت دارید؟ عزت نفس از تجربیات و شرایطی نشات می گیرد که دیدگاهتان نسبت به خودتان را شکل داده است.
اعتماد به نفس احساس شما نسبت به توانایی ها و قابلیت هایتان است. و این می تواند در موقعیت های مختلف متفاوت باشد. ممکن است من عزت نفس خوبی داشته باشم. اما اعتماد به نفسم درباره مسائلی، بر فرض مثال مربوط به ریاضی پایین است.

زمانی که شما خودتان را دوست داشته باشید. عزت نفستان رشد می کند که باعث می شود بیشتر به خودتان مطمئن شوید. هنگامی که درباره مسائل زندگیتان مطمئن هستید در واقع میزان ارزش و احترامی که برای خود قائلید به طور کلی افزایش پیدا می یابد. شما می توانید روی هر دو مورد همزمان کار کنید.

نشانه های عزت نفس پایین چیست؟

اعتماد به نفس - عزت نفس /گروه مدیریتی آرشیام

 

دوستی به من گفت که عزت نفس پایینی دارد. او مداوم احساس می کرد و می گفت “من به اندازه کافی خوب نیستم” . این موضوع به تمام مسائل زندگی اش کشیده شد. او در یک سری روابط ناسالم و نادرست قرار گرفته بود که به سرعت از طرف رئیسش تحقیر و کوچک شمرده می شد. و دائما با خودش می گفت ” من نقص دارم و هیچ ارزشی ندارم”. اینکه او تشخیص دهد یک چنین برداشتی منفی از خود دارد کمک می کند. تا بهتر بتواند خودش را تغییر دهد.
از طرف دیگر، او اعتماد به نفس این را دارد که آشپز فوق العاده ای است. و دوستان مهربانی دارد. و توانایی این را دارد که همه چیز را نظم دهد. و سازماندهی کند. او این را می داند و به این توانمندی اش اعتقاد دارد. و در این زمینه احساس اعتماد به نفس می کند.

با تمرکز روی مواردی که او به آنها اطمینان دارد. و با کار کردن روی تغییر حرف های منفی که با خودش می زند. می تواند هم عزت نفس و هم اعتماد به نفسش را افزایش دهد.

نظراتی درباره بهبود عزت نفس و اعتماد به نفس

اعتماد به نفس - عزت نفس /گروه مدیریتی آرشیام

 

اگر برای شما پیدا کردن زمینه هایی در زندگیتان که به آنها اطمینان دارید سخت است پس روش های زیر را امتحان کنید.
• به آن ویژگی های خوبی که دیگران به عنوان برتری هایتان از شما می گویند و تعریف می کنند، فکر کنید. حتی اگر که کمی آنها را باور دارید، این یک قدم درست در مسیر است.
• حرف ها و پچ پچ های منفی را متوقف کنید. به تناقض هایی که این عبارات دارند فکر کنید.
• آیا اینها را به دوستتان می گویید؟ اگر که نه، پس این عبارات را درباره خودتان نگویید.
• لیستی از توانمندی هایتان تهیه کنید. درباره ویژگی هایی از خودتان که ممکن است در یک مصاحبه شغلی مطرح کنید ، فکر کنید.
هر چه بیشتر چالش هایمان را درباره عزت نفس و اعتماد به نفس تشخیص دهیم، بیشتر درباره اینکه چگونه می توانیم پیشرفت کنیم آگاهی پیدا می کنیم. این موقع است که تغییری مثبت اتفاق می افتد.

اطلاعات بیشتر

تفاوت بین رهبری و مدیریت

تفاوت بین مدیریت و رهبری

” تفاوت بین مدیریت و رهبری”

 

اقتباس شده از “مجله راهنمای مدیریت وال استریت” نوشته آلن موری و ناشر: بیزنس هارپر

رهبری و مدیریت باید دست در دست هم جلو بروند. آنها یک چیز نیستند. اما ضرورتاً به هم مرتبطند و مکمل یکدیگرند. هرگونه تلاشی برای جداسازی این دو احتمالا باعث بروز مشکلات بیشتری می‌شود تا که آنها را حل کند.
با این حال بیشتر مقالات، صرف مشخص کردن تفاوت‌ها شده است. کار مدیر برنامه‌ریزی، سازماندهی و هماهنگی است. کار رهبر الهام‌بخشی و ایجاد انگیزه است. ورن بنیس در کتاب “تبدیل به یک رهبر شدن” در سال ۱۹۸۹،

لیستی از تفاوت بین مدیریت و رهبری :

• مدیر اداره می‌کند؛ رهبر نوآوری می‌کند.
• مدیر یک نسخه کپی است؛ رهبر یک نسخه اصل است.
• مدیر حفظ می‌کند؛ رهبر توسعه می‌دهد.
• مدیر بر سیستم‌ها و ساختار تمرکز می‌کند؛ رهبر بر افراد تمرکز می‌کند
• مدیر بر کنترل تکیه می‌کند؛ رهبر ایجاد اعتماد می‌کند.
• مدیر دیدی کوتاه مدت دارد؛ رهبر چشم‌اندازی بلند مدت دارد.
• مدیر می‌پرسد چگونه و چه زمانی؟، رهبر می‌پرسد چه چیزی؟ چرا؟؛
• چشم مدیر همیشه بر تصمیم نهایی است؛ چشم رهبر بر افق است.
• مدیر تقلید می‌کند؛ رهبر خلق می‌کند.
• مدیر وضع موجود را می‌پذیرد؛ رهبر آن را به چالش می‌کشد.
• مدیر یک سرباز خوب نمونه است؛ رهبر خودش است.
• مدیر کارها را درست انجام می‌دهد؛ رهبر کار درست را انجام می‌دهد.

شاید زمانی بود که تفاوت بین مدیریت و رهبری می‌توانستند قائل نباشند. مدیر کارخانه‌ای در عصر صنعتی شاید نمی‌توانست درباره اینکه چه چیزی تولید می‌کند یا چه افرادی آنرا تولید می‌کنند خیلی فکر کند. فکرش دنبال کردن سفارشات، سازماندهی کار، اختصاص دادن افراد مناسب برای کارهای ضروری، هماهنگی نتایج و اطمینان از انجام شدن کار طبق دستورات بود. تمرکز بر بهره‌وری (کارایی) بود.

اما در اقتصاد نوین،

جایی که ارزش‌ها به‌طور فزاینده‌ای از دانش افراد می‌آیند و جایی که دیگر کارمندان نقش‌های نامشخصی در یک ماشین صنعتی ندارند، تفاوت بین مدیریت و رهبری حتماً وجود دارد. افراد به مدیران خود نگاه می‌کنند، نه فقط برای تعیین وظایف‌شان، بلکه برای تعیین هدفی برای آنها. و مدیران باید کارمندان را سازمان‌دهی کنند،

نه فقط برای به حداکثر رساندن بهره‌وری، بلکه برای پرورش مهارت‌ها، توسعه استعدادها و ایجاد نتایج.
پیتر دراکر استاد مدیریت اخیر یکی از اولین نفراتی بود که این حقیقت را به‌رسمیت شناخت، همانطور که سایر حقایق مدیریتی را شناسایی کرد. او کشف کرد که با ظهور “دانش کارمندی” تفاوت‌های عمیقی در مسیر کسب و کار سازماندهی شده بوجود خواهد آمد.
آقای دراکر نوشت با افزایش دانش کارمندان “کسی افراد را مدیریت نمی‌کند”. “وظیفه اصلی هدایت مردم است. و هدف ایجاد توانمندیها و دانش‌های خاص سازنده در همه افراد است.” مدیریت و رهبری دو مقوله جدا از هم است.

لینک رهبری

بهره وری چیست؟

 

بهره وری

بهره وری چیست؟

پاسخ: بر طبق دیکشنری وبستر، لغت Productivity اسم است و به این گونه تعریف شده “کیفیت و حالتی که باعث بهره ور بودن شود.” اوووووووووم،،،، زیاد کمکی نمی کند. شاید باید کمی عمیق تر شویم و بهره ور ی را بهتر تعریف کنیم.
بهره ور یک صفت است و اینگونه تعریف می شود که “انجام کار با کیفیت و یا قدرت تولید به خصوص در تعداد بالا: کسب سود و مزایا، نتایجی قابل انعطاف.” این تعریف کمی کمک می کند اما هنوز کامل نیست.

به این تعریف توجه کنید:

تعریف واضح بهره وری عبارتست از نتایج و مزایایی که امیدواریم به آنها دست یابیم و سپس برای رسیدن به آنها برنامه ریزی متمرکز انجام دهیم.
در صورتی که شما آن تعریف را در جایی پیدا نکردید به این معنی است که یک سری جزئیات که می تواند به عنوان شرایط اصلی مورد توجه قرار بگیرد به آن اضافه شده. و آن موارد خاص شخصی هستند. تنها شما می توانید نتایج یا مزایایی را که برایتان مهم است تعریف و مشخص کنید.
در اینجا ما درباره مفهوم لغت بهره وری هم در رابطه با محیط کار و هم برای کسانی که در محیط خانه کار می کنند، بیشتر بحث می کنیم. و اینکه چگونه می توانیم در محیط کار و خانه بهره وری بیشتری داشته باشیم.

بهره وری در خانه

بهره وری در خانه

 

اکثر مادرانی که کار می کنند دو شغله هستند. اولین نوبت در دفتر کار و دومین نوبت در خانه. و گاهی اوقات در هر دو نوبت کارهای بسیار زیاد تر از حد ممکن برای انجام دادن موجود می باشد.
در خانه، باید تصمیم بگیرید که کدام کارها از بیشترین اهمیت برخوردار است که آنها را در اولویت قرار دهید.

بعضی از اولویت ها، نتایج و مزایایی که در خانه باید به آنها برسید چیست؟

• پختن وعده غذایی؟
• تمرکز روی ساعت هر وعده غذایی؟
• وقت بیشتری برای هر کدام از فرزندان گذاشتن؟
• منظم کردن بیشتر خانه؟
• وقت بیشتری را با همسر گذراندن؟

به محض اینکه اهداف و یا اهدافی را که می خواهید به آن دست یابید شناسایی کردید از خودتان بپرسید که اخیرا چه کارهایی شما را از رسیدن به این نتایج دلخواه باز می دارد و. من باید چه چیزهایی را در جهت رسیدن به بهره وری تغییر دهم؟

بعضی از مواردی که باید برای رسیدن به اهدافمان تغییر دهیم شامل:

• کمتر تلویزیون دیدن.
• عموما زمان کمی را در اینترنت و صفحه های اجتماعی گذراندن.
• اختصاص ۲ ساعت در هفته برای برنامه ریزی وعده های غذایی و خرید.

حالا شما همه اولویت ها را تعریف کردید و با تمرکز متوجه شدید که چه چیزهایی را باید برای رسیدن به آن اولویت ها تغییر دهید. برای آنها زمان و انرژی بگذارید. زیرا شما روی اهدافی که بیشترین اهمیت را دارند تمرکز کردید زمان و انرژی ای که برای انها سرمایه گذاری کردید خود بهره وری است.

بهره وری در محیط کار

بهره وری در محیط کار

 

در باره محیط کار چطور؟ بعضی از اولویت ها و نتایج و مزایا که تلاش می کنید تا به آنها برسید، چیست؟

• دستیابی به موفقیتی پایدار در اهداف فروش.

• وقت اضافه در هر هفته در زمینه مشتری ها.
• اضافه کردن ۳ تماس تلفنی به مشتری در هر روز.
• صرف نهار۲ روز در هفته روی میزتان.
• اسکن کردن اسناد و مدارک تا از حجم زیاد کاغذ و نا منظمی خلاص شوید.

به محض اینکه اولویتهایتان را تعریف و مشخص کردید. بر روی کارهای مهم و ضروری متمرکز بمانید تا اینکه به آنها دست یابید.
درباره کارهای که انجام نشده اند چطور؟ نگران آنها نباشید مگر اینکه آنها یکی از اولویت هایتان در خانه یا محیط کار باشد.

بنابراین بهره وری چیست؟

کاملا شخصی است. و گامی است رو به جلو در جهت اهداف و اولویت هایی که آنها را مهم می پندارید. و جلوگیری از اتلاف زمان، انرژی و تلاشتان بر روی کار های بی اهمیت که در لیستتان نمی باشد.

مطالب بیشتر